English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
She was dressed in the latest fashion . آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
Other Matches
of an unknown parentage پوشیده تبار پوشیده گهر
snow capped دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
trendier مطابق آخرین مد
at the eleventh hour در آخرین لحظات
trendy مطابق آخرین مد
trendiest مطابق آخرین مد
swan song <idiom> آخرین سیما
last-ditch آخرین فرصت
billionths آخرین عدد یک میلیارد
billionth آخرین عدد یک میلیارد
The last school day. آخرین روز مدرسه
last-ditch وابسته به آخرین تلاش
prints آخرین صفحه چاپ شده
for the first [last] time برای اولین [آخرین] بار
end کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
son file آخرین گونه کاری یک فایل
printouts آخرین صفحه چاپ شده
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
printout آخرین صفحه چاپ شده
What is the latest news? آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
ends کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
last straw <idiom> [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
end نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
printed آخرین صفحه چاپ شده
print آخرین صفحه چاپ شده
last but not least <idiom> آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
This is the latest mens fashion. این آخرین مد لباس مردانه است
date افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
dates افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
This is my last chance . این برایم آخرین فرصت است
He emptied the glass to the last drop . لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
To play ones last card آخرین تیر ترکش رارها کردن
queued ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
to go down to the wire <idiom> تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
to go down to the wire <idiom> تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
pops خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
lifo سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
trailers آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
trailer آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
When is the last train to Oxford? چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
identities مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
Last stop. All out. آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
Doom [نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
identity مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
larvated پوشیده
inapparent پوشیده
feathered پوشیده
recondite پوشیده
crested پوشیده
occult پوشیده
veiled پوشیده
painted پوشیده
crypto پوشیده
dressed پوشیده
overcast پوشیده
defilade پوشیده
impenetrable پوشیده
covert پوشیده
furriest خز پوشیده
privates پوشیده
shaded پوشیده
furry خز پوشیده
florid پوشیده از گل
private پوشیده
latent پوشیده
ended عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
last in first out نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
readme file فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
end عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
condition ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
ends عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
cancel کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ended کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
end کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancelling کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancels کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cryptonimous پوشیده نام
shrubby پوشیده از بوته
surmounted with snow پوشیده از برف
snow clad برف پوشیده
covered space فضای سر پوشیده
efflorescent پوشیده ازگرداملاح
solvated حلال پوشیده
covered space فضای پوشیده
defiladed area منطقه پوشیده
cryptical پوشیده مرموز
stubbly پوشیده از کاهبن
cryptonym نام پوشیده
cryptogenous پوشیده سبب
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
overgrown with plants پوشیده از گیاه
beetles پوشیده شدن
masked epilepsy صرع پوشیده
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
masked depression افسردگی پوشیده
ivied پوشیده از پاپیتال
kerchiefed or chift بادستمال پوشیده
beetle پوشیده شدن
latent defect نقض پوشیده
mystic sense معنی پوشیده
panoplied زره پوشیده از سر تا پا
scurvy پوشیده از شوره
scanned image تصویر پوشیده
sadly dressed جامه غم پوشیده
rolling country زمین پوشیده
robed in bleck سیاه پوشیده
glace پوشیده ازشکر
plumbeous پوشیده از سرب
habilitate لباس پوشیده
covered position موضع پوشیده
armor basis پوشیده با زره
blotchy پوشیده از لکه
feathery پوشیده ازپر
covert پوشیده پوشپر
storehouses انبار سر پوشیده
icy پوشیده از یخ بسیارسرد
grassy پوشیده از چمن
storehouse انبار سر پوشیده
shod کفش پوشیده
icier پوشیده از یخ بسیارسرد
covered approach مسیر پوشیده
uncovered غیر پوشیده
bosky پوشیده ازبیشه
bosky پوشیده از بوته
snowy پوشیده از برف
secrets اسرارامیز پوشیده
acloud پوشیده از ابر
verrucose پوشیده از گندمه
verrucous پوشیده از گندمه
iciest پوشیده از یخ بسیارسرد
secret اسرارامیز پوشیده
cloudy پوشیده از ابر
concealed پوشیده شده
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
occultly بطور پوشیده یا پنهان
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
pruinose پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
tussocky پوشیده ازکلاله مو یا علف
stellular پوشیده ازستارگان کوچک
squamose پوشیده از فلس یاپولک
solvated proton پروتون حلال پوشیده
woolskin پوست پوشیده ازپشم
scutate پوشیده از فلسهای بزرگ
smudgier پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgiest پوشیده از کثافت یا گل و غیره
rich clad جامه فاخر پوشیده
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
smudgy پوشیده از کثافت یا گل و غیره
verdant پوشیده از سبزه بی تجربه
woody چوبی پوشیده از چوب
bushed ازبوته پوشیده شده
woolfell پوست پوشیده ازپشم
culvert مجرای سر پوشیده ابرو
gesso سطح پوشیده از بتونه
clarence درشکه چهارچرخه پوشیده
covered approach راه نفوذی پوشیده
ermined جامه قاقم پوشیده
dressed in scarlet جامه سرخ پوشیده
dressed inred جامه سرخ پوشیده
dressed up to the nines با دقت لباس پوشیده
frosted پوشیده ازشبنم یخ زده
culverts مجرای سر پوشیده ابرو
in mourning جامه ماتم پوشیده
incog پوشیده بانام عوضی
hiddenly بطور پوشیده و مکتوم
he wears black سیاه پوشیده است
he is thinly dressed کم لباس پوشیده است
candy apple سیب با ژلاتین پوشیده شده
toffie apple [British English] سیب با ژلاتین پوشیده شده
defilade گودال پوشیده از دید و تیر
soddy پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
spinose پوشیده شده ازخارهای زیاد
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
spiny پوشیده شده ازخارهای زیاد
mask زمین پوشیده از دید و تیر
smoggy پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
snow-capped دارای قله پوشیده از برف
acinarious پوشیده شده از حفرههای کروی
masks زمین پوشیده از دید و تیر
turfy پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
ceil [پوشیده شده با روکوب چوبی]
he is thinly dressed لباس نازک پوشیده است
occultist جستجو کننده علوم پوشیده
she was prettily dressed جامه قشنگ پوشیده بود
hidden پنهان کرده شده پوشیده
lepidote پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com