English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
freer آزاد کننده
Other Matches
freelance آزاد
free-standing آزاد
In the open air. در هوای آزاد.
GIVE WAY سبقت آزاد
off duty <idiom> دروقت آزاد
out in the world در دنیای آزاد
knotless بافت شل و آزاد
freelancer پیشه ور آزاد
let loose <idiom> آزاد گذاشتن
freewheeling آزاد چرخ
dial tone بوق آزاد
dial tones بوق آزاد
On the free market . دربازار آزاد
freewheeling آزاد چرخی
drawing tools خط و رسم آزاد است
vacancy موقعیت شغلی آزاد
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
absolute آزاد از قیود فکری
freewheeling دارای چرخک آزاد
To emancipate a slave. برده ای را آزاد کردن
To release someone. To set someone free کسی را آزاد کردن .
algebraic language زبان با مفاد آزاد
advisory control کنترل آزاد هواپیما
supplier at arm's length فروشنده آزاد [اقتصاد]
to retain a freelancer استخدام کردن پیشه ور آزاد
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
freewheel [overrunning clutch ] چرخ آزاد [فناوری مکانیک]
Open to the publice. ورود برای عموم آزاد است
glasnost سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
independent آزاد یا کنترل شده توسط کسی
To stand at attention(ease). بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
admission is free to all ورود برای همه یا همگان آزاد است
Freemason [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
fixed-gear bicycle دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
freedoms آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
clearest آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clicks نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicked نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clears آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
click نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
blast آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blasts آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
deallocate آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
clicked دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contentions سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
clicks دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contention سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
lazy lines سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
set loose <idiom> رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
to release آزاد کردن [رها کردن ] [از زندان]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
fragmentation حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
pile گوشت فرش [قسمت آزاد نخ در بالای گره است و ارتفاع آن بسته به نوع و محل بافت فرش از چند میلیمتر تا چند سانتیمتر می رسد.]
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
public آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
benders خم کننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
puffer پف کننده
solver حل کننده
bender خم کننده
refuser رد کننده
doers کننده
thinner کم کننده
tracker پی کننده
rebutter رد کننده
wheezier خس خس یا خر خر کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
hoppers لی لی کننده
mauler له کننده
hopper لی لی کننده
ear-splitting کر کننده
whisperer پچ پچ کننده
abjurer or abjuror کننده
renunciant رد کننده
fillers پر کننده
doer کننده
solvents اب کننده
solvent اب کننده
renunciant کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com