English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Nothing has changed there. آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
Other Matches
You haven't changed. تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
presumptive instruction دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
unbowed انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
unexploded عمل نکرده مهمات عمل نکرده
look before your leap گز نکرده
single ازدواج نکرده
unkempt شانه نکرده
abortive <adj.> رشد نکرده
niet le fait او نکرده است
unsight امتحان نکرده
untravelled سفر نکرده
soles ازدواج نکرده
sole ازدواج نکرده
indigested فکر نکرده
rudimental رشد نکرده
paddies برنج اسیاب نکرده
unused عادت نکرده بکارنبرده
paddy برنج اسیاب نکرده
uncounselled مشورت نکرده [نداده]
dud گلوله عمل نکرده
impennate دارای بالهای رشد نکرده
dwarf dud بمب اتمی عمل نکرده
gear blank چرخ دنده کار نکرده
hung striker چاشنی عمل نکرده نارنجک
he is not quite rested خوب رفع خستگی نکرده
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
seed wool پنبه خام یاپاک نکرده
unfledged پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
nuclear dud بمب عمل نکرده اتمی
absolute dud گلوله اتمی عمل نکرده
clean که از زمان خواندن تغییری نکرده است
Nobody was late except me . هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
cleans که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleaned که از زمان خواندن تغییری نکرده است
dwarf dud جنگ افزار هستهای عمل نکرده
unschooled تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
cleanest که از زمان خواندن تغییری نکرده است
bomb cemetery محل تخریب بمبهای عمل نکرده
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
polywag دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
consequently <adv.> در آنجا
at that [at that provocation] <adv.> در آنجا
as a result <adv.> در آنجا
subsequently <adv.> در آنجا
thereat <adv.> در آنجا
thereupon <adv.> در آنجا
slink انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinking انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortion سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
slinks انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortions سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
As far as I know . So far as I know. تا آنجا که من می دانم
As far as I am concerened. تا آنجا که به من مربوط می شود
Have you been there recently (lately) تازگیها آنجا رفته ای ؟
In so far as their taste would go . تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies تا آنجا که تیغم ببرد
According to my lights . تا آنجا که عقلم قد می دهد
Since the day he set foot there . از روزیکه به آنجا پا نهاد
The situation there is bad. وضعیت در آنجا بد است.
so far as I'm concerned تا آنجا که به من مربوط می شود
as far as I'm concerned <adv.> تا آنجا که به من مربوط می شود
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
I wI'll get there somehow. یکجوری خودم را آنجا می رسانم
Nobody was there but me. هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
CERN یس که www اولین آنجا اختراع شد
Come as quickly as possible. تا آنجا که می شود زود بیا
It took us four days to get there . چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
I happened to be there when …. اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
Left out of one place and driven away from another. <proverb> از آنجا مانده از اینجا رانده .
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
to turn back برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
factory ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
to turn around برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
factories ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
Can I get there on foot? آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
It is improper to go there uninvited. ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
lover's lane <idiom> جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
If it ( ever ) comes to that . اگر چنانچه کا ربه آنجا بکشد
He has always lived there. او همیشه آنجا زندگی کرده است.
Not that I remember . تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
We were there just to make up numbers. ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
to let it get to that point اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
almonry [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
There they were in all their finery. آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
changed تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
change over تغییر روش تغییر رویه
change تغییر کردن تغییر دادن
changing تغییر کردن تغییر دادن
You can't get there other than by foot. به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
Hotel accommodation is rather expensive there. قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
accumulated profit پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
switching نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
syntactic error خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
stopping نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
trap نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
stops نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
main مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
to lock somebody [yourself] out [of something] در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
voices کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
to make every effort تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
stationed میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stations میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
bomb reconnaissance شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
conventional memory این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional RAM این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
colony گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
Oriental rug فرش شرقی [از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
amendment تغییر
mutation تغییر
mutations تغییر
shunting تغییر خط
innovation تغییر
variations تغییر
fluctuation تغییر
conversion تغییر
variation تغییر
alternation تغییر
amendments تغییر
innovations تغییر
changes تغییر
misalignment تغییر
change تغییر
alteration تغییر
modification تغییر
stationary بی تغییر
dachi تغییر پا
commutation تغییر
changed تغییر
vicissitude تغییر
conversions تغییر
changing تغییر
changeless بی تغییر
magnatic displacement تغییر مغناطیسی
mutate تغییر دادن
lour اخم تغییر
mean variation تغییر متوسط
change [in something] [from something] تغییر [در یا از چیزی]
load variation تغییر بار
alters تغییر دادن
mutated تغییر دادن
mutates تغییر دادن
inalterable تغییر ناپذیر
altered تغییر دادن
altering تغییر یافتن
altering تغییر دادن
alters تغییر یافتن
reversal shift تغییر وارون
ireversible تغییر ناپذیر
invariant تغییر ناپذیر
invariance تغییر ناپذیری
kainophobia تغییر هراسی
altered تغییر یافتن
mutating تغییر دادن
left shift تغییر مکان به چپ
amended تغییر دادن
lability تغییر پذیری
amend تغییر دادن
amending تغییر دادن
kainotophobia تغییر هراسی
alter تغییر یافتن
alter تغییر دادن
infelection تغییر شکل
transforms تغییر شکل
mutabilty تغییر پذیری
mutability تغییر پذیری
modifies تغییر دادن
multiplier ضریب تغییر
modify تغییر دادن
mutable تغییر پذیر
nonreversal shift تغییر ناوارون
displacement تغییر موضع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com