Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
pushbutton
آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
Other Matches
to make a typing error
[mistake]
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
to make a typo
[American E]
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
clicking
فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
to press the button
دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
clicked
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
clicks
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
click
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
single breasted
دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single-breasted
دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
bubble help
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
hustled
فشار دادن
hustle
فشار دادن
press
فشار دادن
pinches
فشار دادن
pinch
فشار دادن
presses
فشار دادن
forcing
فشار دادن
force
فشار دادن
pushes
فشار دادن
pushed
فشار دادن
forces
فشار دادن
push
فشار دادن
pushing
فشار دادن
hustles
فشار دادن
hustling
فشار دادن
yerk
فشار دادن
demo
نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
pushed
نشاندن فشار دادن
presses
فشار دادن با انگشتان
pushes
نشاندن فشار دادن
trigger squeeze
فشار دادن ماشه
push
نشاندن فشار دادن
squeezing
چلاندن فشار دادن
squeezes
چلاندن فشار دادن
squeezed
چلاندن فشار دادن
clamps
بندزدن فشار دادن
clamping
بندزدن فشار دادن
clamped
بندزدن فشار دادن
squeeze
چلاندن فشار دادن
clamp
بندزدن فشار دادن
press
فشار دادن با انگشتان
tensions
بحران تحت فشار قرار دادن
tension
بحران تحت فشار قرار دادن
to prod somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to poke somebody
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
suppress
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppressing
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppresses
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
attacked
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
To try to strangle someone .
گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
attacks
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
embattle
حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
thrusting
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicks
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
thrusts
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicked
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
f key
برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
glides
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
shooting adjustment keys
دکمه
buttoning
دکمه
stop knob
دکمه
buttons
دکمه
tubers
دکمه
button
دکمه
buttoned
دکمه
knob
دکمه
tubercle
دکمه
shutter release button
دکمه
tuber
دکمه
reset button
دکمه
knop
دکمه
tuberculum
دکمه
bottle flower
گل دکمه
botton
دکمه
button hole
جا دکمه
gemma
دکمه
knobs
دکمه
Buttonhole
کتی که در دو طرف دکمه دارد
buttonholing
سوراخ دکمه
buttonholes
سوراخ دکمه
flue stop
دکمه ارگ
push button
دکمه فشاری
gemmule
دکمه گیاهک
gemmiparous
دکمه اور
radio button
دکمه رادیو
buttonholed
سوراخ دکمه
cuffing
دکمه سردست
cuffed
دکمه سردست
snap fastener
دکمه قابلمه
snap fastener
دکمه فشاری
knobbed
دکمه دار
cuff
دکمه سردست
alarm push
دکمه اژیر
buttonhook
قلاب دکمه
buttonhook
سگک دکمه
buttonhook
دکمه انداز
mouse button
دکمه ماوس
cuffs
دکمه سردست
unbuttoned
گشودن دکمه
unbuttoning
گشودن دکمه
sleeve link
دکمه زنجیری
unbutton
گشودن دکمه
double breasted
کت چهار دکمه
unbuttons
گشودن دکمه
buttonhole
سوراخ دکمه
coarse adjustment knob
دکمه تنظیم زیرین
canopy release knob
دکمه برقراری سایبان
condenser adjustment knob
دکمه تنظیم تراکم
buttoning
هرچیزی شبیه دکمه
viewfinder adjustment keys
دکمه یابنده هدف
stud
دکمه سردست دسته
button
هرچیزی شبیه دکمه
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
buttoned
هرچیزی شبیه دکمه
film advance mode
دکمه رد کردن فیلم
olivet
دکمه هسته خرمایی
olivette
دکمه هسته خرمایی
push botton
دکمه زنگ اخبار
door stop
دکمه کله قندی
beater ejector
دکمه تعویض سر همزن
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
eyeing
دکمه یا گره سیب زمینی
eye
دکمه یا گره سیب زمینی
double breasted
کتی که در دو طرف دکمه دارد
cornet a pistons
یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
exposure adjustment knob
دکمه نمایش تعداد فیلم
eyes
دکمه یا گره سیب زمینی
eying
دکمه یا گره سیب زمینی
tuberculous
دارای برامدگی یا دکمه مسلول
farcy bud
دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
farcy button
دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
boutonniere
بریدگی یاشکاف جای دکمه
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
boutonniere
گلی که درسوراخ دکمه کت زده میشود
shell jacket
بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
righted
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
righting
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
etui
جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
right
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
pelican crossing
دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
double click
احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
programmable function keyboard
صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
reefing jacket
یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
O.K.
دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
Programs menu
زیر منوییکه از دکمه Start در ویندوز قابل دستیابی است
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
click
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contiguous
آنچه اثر می گذارد
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
used
آنچه جدید نیست
unwanted
آنچه لازم نیست
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
biased
آنچه اریب دارد
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
lightweight
آنچه سنگین نیست
producing
آنچه تولید میکند
protective
آنچه حافظت میکند
lightweights
آنچه سنگین نیست
authentic
آنچه درست است
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com