Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
sensitive
آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
Other Matches
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
symbolic
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
machines
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
protective
آنچه حافظت میکند
auxiliary
آنچه کمک میکند
auxiliaries
آنچه کمک میکند
producing
آنچه تولید میکند
membrane keyboard
احساس کننده فشار را فعال میکند
actinograph
دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
efficient
آنچه که خوب کار میکند
electric
آنچه با الکتریسیته کار میکند
roundest
آنچه در دایره حرکت میکند
round
آنچه در دایره حرکت میکند
the bird is p of that event
مرغ وقوع ان رویدادرا ازپیش احساس میکند
magnet
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
magnets
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
logical
آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
selectively
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selective
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
combinational
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
opened
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opens
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
automatic
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatics
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
microbarograph
هوا سنجی که تغییرات کوچک وسریع هوا را ضبط کند
gain
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gains
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
ansi
برنامه مستقیم نرم افزاری کوچک که کدهای کنترلی صفحه نمایش ANSI را تفسیر میکند و صفحه نمایش را کاملا کنترل میکند
mechanical mouse
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
extrasensory
ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
operational
آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
digital
آنچه داده یاکمیتهای فیزیکی را به صورت داده بیان میکند
locals
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
angst
احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
ansi
سازمان آمریکایی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری را مشخص میکند که آنچه مربوط به زبانهای سطح بالای برنامه نویس میشود هم شامل آن است
best fit
1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
pick
که روی mainframe و کامپیوترهای PC یا کوچک کار میکند
case
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
cases
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
lorikeet
طوطی کوچک استرالیایی که از شهد گلهاتغذیه میکند
picks
که روی mainframe و کامپیوترهای PC یا کوچک کار میکند
itemizer
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
routine
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routinely
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routines
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
quarter ditch
نهری که اب جویهای کوچک را جمع اوری کرده و به کانال تخلیه هدایت میکند
notebook computer
یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
linking
تابع نرم افزاری کوچک که بخشهای برنامه را به هم ترکیب میکند تا به عنوان یک واحد اجرا شوند
synesthesia
احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
mouse
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouses
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
dye polymer recording
در دیسکهای نوری روش ضبط که تغییرات در دیسک نوری پلاستیکی در لایه باریک توکار ایجاد میکند یک مزیت بزرگ این روش : داده ذخیره شده روی دیسک نوری قاب پاک شدن است
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
ansi
که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
simm
تخته مدار کوچک و فشرده با یک لبه اتصال در امتداد یک لبه که قط عات حافظه فرفیت را حمل میکند
L cache
فضای کوچک RAM ایستای سریع روی قطعه پردازنده که داده هایی که اغلب استفاده می شوند را برای افشزایش سرعت پردازش ذخیره میکند
incremental computer
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
repeater
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
variation
تغییرات
oscilliations
تغییرات
variations
تغییرات
transaction code
کد تغییرات
quantitative changes
تغییرات کمی
chance variations
تغییرات تصادفی
qualitative changes
تغییرات کیفی
output variability
تغییرات تولید
calculus of variations
حساب تغییرات
transaction file
فایل تغییرات
coefficient of variation
ضریب تغییرات
calculation variation
انالیز تغییرات
physical change
تغییرات فیزیکی
ranges
دامنه تغییرات
lateral shifts
تغییرات عرضی
technological changes
تغییرات فنی
flux and reflux
تغییرات زمانه
incrementally
تغییرات پلهای
ranges
دامه تغییرات
taste changes
تغییرات سلیقه
isothermal change
تغییرات هم دما
range
دامه تغییرات
ranged
دامنه تغییرات
ranged
دامه تغییرات
range
دامنه تغییرات
deflection shift
تغییرات انحراف
seasonal variations
تغییرات فصلی
flux
تغییرات پی در پی جریان
tolerance
دامنه تغییرات
tolerances
دامنه تغییرات
social changes
تغییرات اجتماعی
lateral shifts
تغییرات جانبی
adiabetic changes
تغییرات ادیابتیک
depth varies
عمق تغییرات
rate of changes
نرخ تغییرات
f. and reflux
تغییرات روزگار
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
Fundamental ( radical) changes.
تغییرات اساسی وعمده
innovated
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovates
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovate
تغییرات واصلاحاتی دادن در
go through changes
<idiom>
گرفتار تغییرات شدن
revolutionised
تغییرات اساسی دادن
revolutionises
تغییرات اساسی دادن
revolutionising
تغییرات اساسی دادن
electrodermal changes
تغییرات برقی پوست
revolutionize
تغییرات اساسی دادن
revolutionized
تغییرات اساسی دادن
revolutionizes
تغییرات اساسی دادن
revolutionizing
تغییرات اساسی دادن
minimal changes method
روش کمترین تغییرات
modular range
دامنه تغییرات مدول
innovating
تغییرات واصلاحاتی دادن در
variational calculus
حسابان تغییرات
[ریاضی]
calculus of variations
حسابان تغییرات
[ریاضی]
calculus of variations
حساب تغییرات
[ریاضی]
aspect change
تغییرات منظری هدف
variational calculus
حساب تغییرات
[ریاضی]
wind shear
تغییرات سمتی باد
flux
گداز تغییرات پی درپی
touch up
<idiom>
اصلاح کردن تغییرات
cataplasia
تغییرات قهقهرایی در سلول
parabolic variation
تغییرات سهمی شکل
aesthsis
احساس
sensing
احساس
appriciation
احساس
aesthesiogenic
احساس زا
impression
احساس
sense line
خط احساس
gusto
احساس
impressions
احساس
apperception
احساس
sentiment
احساس
sense
حس احساس
thick skinned
بی احساس
sensations
احساس
senses
حس احساس
sensed
احساس
esthesis
احساس
sensed
حس احساس
feeling
احساس
feelings
احساس
sense
احساس
percipience
احساس
apathetic
بی احساس
senses
احساس
sensation
احساس
sounding rocket
موشک اکتشاف تغییرات جوی
tolerances
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
tolerance
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
meteoropathy
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
atmosphere related syndrome
[ARS]
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
goechemical
وابسته به تغییرات شیمیایی زمین
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
total differential
تغییرات کلی ممکنه در یک متغیر
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
aeromancy
پیش بینی تغییرات هوا
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
crawling peg
تغییرات جزئی در نرخ ارز
apractic
وابسته به تغییرات بافتی مغز
apraxic
وابسته به تغییرات بافتی مغز
military pay order
جدول تغییرات حقوقی پرسنل
sensation of hunger
احساس گرسنگی
senses
احساس کردن
stolid
فاقد احساس
pang
احساس بد وناگهانی
stolidly
فاقد احساس
nostalgia
احساس غربت
feeling of inadequacy
احساس نابسندگی
feeling of inadequacy
احساس بی کفایتی
aggro
احساس پرخاشگری
sensed
احساس کردن
handle
احساس بادست
esthesiometer
احساس سنج
limen
استانه احساس
sense
احساس کردن
euthymia
احساس سرحالی
sensibilities
احساس ودرک هش
perished
[British]
[colloquial]
[feeling extremely cold]
<adj.>
احساس یخ زدگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com