English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
circular آنچه در یک دایره می چرخد
circulars آنچه در یک دایره می چرخد
Other Matches
circulating آنچه به راحتی می چرخد
roundest آنچه در دایره حرکت میکند
round آنچه در دایره حرکت میکند
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
epicycloid منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
quadrant ربع دایره یک چهارم طول قوس دایره
epicycle دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
Whatsoever هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
The whirligig of time revolves. دوران دایمی زمان می چرخد.
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
The earth moves round the sun. زمین دوز خورشید می چرخد
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
stepping motor موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
multiplying reel قرقره ماهیگیری که با یک حرکت دست چندبار می چرخد
stepper motor موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
reels دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
stepped motor دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
axis 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
reeling دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reel دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reeled دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
paddling وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddles وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddled وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddle وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
non tilting mixer بتن ساز دواری که مخزن ان دارای دو سوراخ میباشد وحول محور افقی می چرخد
hitch and go نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
quadrant ربع دایره ربع محیط دایره
mouse توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouses توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
plotters وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
plotter وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
mechanical mouse mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
constants فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constant فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
autos متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
auto متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
drum رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
drummed رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
hub (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
roundle دایره
rondelle دایره
tambourines دایره
roundel دایره
subdivision دایره
tambourine دایره
rondel دایره
rhomb دایره
Dingbat دایره
recurring curve دایره
compass دایره
agency دایره
agencies دایره
spheres دایره
division دایره
circles دایره
sphere دایره
department دایره
field دایره
circle دایره
departments دایره
circled دایره
divisions دایره
circuits دایره
disk دایره
disks دایره
circuit دایره
fields دایره
circling دایره
fielded دایره
unwanted آنچه لازم نیست
constant آنچه تغییر نمیکند
lightweight آنچه سنگین نیست
lightweights آنچه سنگین نیست
constants آنچه تغییر نمیکند
contiguous آنچه اثر می گذارد
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
biased آنچه اریب دارد
used آنچه جدید نیست
incoming آنچه از خارج می آید
previous آنچه زودتر رخ میدهد
knowledge آنچه دانسته است
authentic آنچه درست است
auxiliaries آنچه کمک میکند
auxiliary آنچه کمک میکند
producing آنچه تولید میکند
protective آنچه حافظت میکند
exclusive آنچه شامل نمیشود
constant ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
growth ring دایره سالیانه
growth ring دایره رشد
meridian دایره نیمروز
meridians دایره طول
gyre گردش دایره
encyclopaedias دایره المعارف
hour circle دایره ساعتی
diameters قطر دایره
diameter قطر دایره
meridian دایره طول
hemicycle نیم دایره
meridians دایره نیمروز
half round نیم دایره
encyclopedic دایره المعارفی
center circle دایره میانی
circular arc کمانی از دایره
circlets دایره کوچک
circlet دایره کوچک
color circle دایره رنگها
tambourines دایره زنگی
colure دایره متقاطعه
tambourine دایره زنگی
cycloidal وابسته به دایره
cyclometer دایره سنج
cash office دایره صندوق
Equator دایره استوا
radius شعاع دایره
absolutes دایره نامحدود
absolute دایره نامحدود
circling محیط دایره
circles محیط دایره
circled محیط دایره
adjutant general دایره پرسنل
azimuth circle دایره سمتیه
timbre دایره زنگی
diallist دایره ساز
diffusion circle دایره پخش
circumference محیط دایره
equinoctial colure دایره اعتدال
circle محیط دایره
sections گروه دایره
section گروه دایره
great circle دایره عظیمه
encyclopedias دایره المعارف
circumferences محیط دایره
discobolus دایره انداز
ecliptic دایره البروج
limbs دایره مدرج
limb دایره مدرج
cirque دایره کوچک
encyclopaedia دایره المعارف
compass وسعت دایره
fascias دایره زنگی
fascia دایره زنگی
encyclopedia دایره المعارف
vertical circle دایره قائم
semi circle نیم دایره
chord وتر دایره
mohr's circle دایره موهر
circulars دایره وار
rhumb دایره افقی
circular دایره وار
sectors قطاع دایره
sector قطاع دایره
turning circle دایره گردش
timbrel دایره زنگی
branch دایره قسمت
branches دایره قسمت
tactile circle دایره بساوشی
stress circle دایره تنش
spheral بشکل دایره
small circle دایره صغیره
sextant یک ششم دایره
semidiameter شعاع دایره
perimeter [circumference] of a circle محیط دایره
pitch circle دایره گام
domain حوزه دایره
lobe دایره سازی
pericycle دایره محیطیه
domains حوزه دایره
mohr's circle دایره مور
orbiculate دایره وار
orbicularly دایره وار
north circle دایره شمالگان
roundest دایره وار
round دایره وار
lobes دایره سازی
eclipic دایره البروج
quadrant ربع دایره
quadrant چهار یک دایره
variable آنچه قابل تغییر است
movable آنچه قابل حرکت است
requirements آنچه مورد نیاز است
audible آنچه قابل شنیدن است
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
computable آنچه قابل محاسبه است
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
recognizably آنچه قابل تشخیص است
recognizable آنچه قابل تشخیص است
interchangeable آنچه قابل تغییر است
quantifiable آنچه قابل شمارش است
convertibles آنچه قابل تبدیل است
controllable آنچه قابل کنترل است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com