English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
Other Matches
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
divided highway [American E] شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpasses مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpass مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
merging traffic ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
road screen پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
bustle شلوغی
to-do شلوغی
to do شلوغی
noisiness شلوغی
blatancy شلوغی
bustled شلوغی
bustles شلوغی
jumble شلوغی
cock-ups شلوغی
jumbling شلوغی
jumbles شلوغی
cock-up شلوغی
jumbled شلوغی
babel شلوغی
crowd شلوغی اجتماع
crowds شلوغی اجتماع
rush-hour ساعت شلوغی
service road جاده کناری جاده سرویس
going وضع جاده زمین جاده
She is a vociferous and an impetuous woman. آدم شلوغی است
rush-hour traffic ساعت شلوغی ترافیک
chaos بی نظمی کامل شلوغی
During the rush hours. درساعات شلوغی [پر رفت وآمد پر ترافیک]
To cause confusion . To kick up a fuss (row). شلوغی راه انداختن (شلوغ کردن )
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
track clearer جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
minor کمتر
much less کمتر
in a less degree کمتر
infrequently کمتر
shortest کمتر
shorter کمتر
minus کمتر
Lt کمتر از
lesser کمتر
less than کمتر از
less کمتر
short کمتر
he would not accept less دو روز کمتر
minorities بخش کمتر
sub- در معنای کمتر
minority بخش کمتر
low price قیمت کمتر
A smaller number . Fewer . تعداد کمتر
cut back <idiom> استفاده کمتر
inside of a week کمتر از یک هفته
inside of a week در یک هفته کمتر
shorthanded ادامه با بازیگر کمتر
stroking راندن کمتر از فرفیت
ammo minus مهمات کمتر از نصف
short-change کمتر پول دادن
under- پایین تراز کمتر از
shoat خوک کمتر از یک سال
short-changed کمتر پول دادن
short-changing کمتر پول دادن
strokes راندن کمتر از فرفیت
stroked راندن کمتر از فرفیت
underprice قیمت کمتر از رقیب
stroke راندن کمتر از فرفیت
below par کمتر از بهای اسمی
below par کمتر از ارزش اسمی
underexpose کمتر از حد لزوم در معرض
less than container load کمتر از فرفیت کانتینر
underquote کمتر مظنه دادن
short-changes کمتر پول دادن
le to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
hypotrophy رشد کمتر ازمعمول
under پایین تراز کمتر از
lessening کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening کمتر کردن تقلیل دادن
lessens کمتر شدن تخفیف یافتن
weanling کره اسب کمتر از یک سال
lessens کمتر کردن تقلیل دادن
infant بچه کمتر ازهفت سال
lessened کمتر شدن تخفیف یافتن
embryo جنین کمتر از هشت هفته
lessen کمتر کردن تقلیل دادن
reduced charge خرج کمتر یا پایین تر توپ
lessen کمتر شدن تخفیف یافتن
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
he is well preserved کمتر نشان پیری در او پیداست
infants بچه کمتر ازهفت سال
embryos جنین کمتر از هشت هفته
lessened کمتر کردن تقلیل دادن
underlet کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
low speed communications ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
fasted عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
factorial حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
undersexed دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
eagle زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
eagles زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
undermanned دارای نفرات کمتر از میزان لازم
undervaluation تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
fast عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
multipass overlap بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
undervaluing کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalue کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undercool خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
undervalues کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
fasts عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fastest عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
nursery schools مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
ultralight aircraft هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
bench warmer ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
to shunt somebody aside به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
to put somebody on the back burner به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
underrate چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
anticlimax بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimaxes بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
dry year سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
to put somebody in a backwater به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
underrating چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
bench jockey ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
run اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
runs اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
hoods پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
hood پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
refan جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
diminished radix complement نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
hypoventilation تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bravo, pattern شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
underdistance روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
delayed penalty چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
bell 0 فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
percentile یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
cam ground piston پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
wrought اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
complement 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
to sweeten the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
complemented 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complements 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
lightening hole سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
broad arrow engine موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
data diddling روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
invious بی جاده
road blocks سد جاده
roadability جاده رو
hard core پی جاده
roadless بی جاده
road block سد جاده
roadbed کف جاده
road bed کف جاده
roadable جاده رو
road جاده
turnpike جاده
turnpikes جاده
blocking سد جاده
path جاده
route جاده
ruts رد جاده
paths جاده
roads جاده
causeways جاده
causeway جاده
roadway جاده
roadways جاده
rut رد جاده
lines جاده
pad جاده
track جاده
pads جاده
tracked جاده
tracks جاده
way جاده
pathway جاده
line جاده
routes جاده
pathways جاده
molecular attracticm جاده ذرات
frontage road جاده کناری
open route جاده باز
screed شمشه جاده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com