English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
Can you get it repaired? آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
Other Matches
Can you give me the key, please? لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
Can you lend me ... آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
Can you give me an estimate? ممکن است یک برآورد هزینه به من بدهید؟
had it trans ted بدهید ترجمه کنند
Could we have a plate for the child? آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
Can you show me on the map where I am? آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
ccd که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
perpetuting testtimony تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
rub it in به خوردش بدهید
send a letter کاغذ بدهید
oyez گوش بدهید
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
listen to me بمن گوش بدهید
muster up your courage جرات بخود بدهید
go head ادامه بدهید بفرماید
pay a way the sheet کاغذ را بدهید بیاید
give your v to برای اورای بدهید
give it a twist انرا پیچ بدهید
hsd it out بدهید دندان را بکنند
Go ahead! انجام بدهید دیگه!
PLease let me know(notiffy me). لطفا" به من خبر بدهید
Please give me four more. چهار تای دیگر به من بدهید
Keep moving! ادامه بده [بدهید ] به راه!
Press the elevator button. تکمه آسانسور رافشار بدهید
Please let me give you a lift (ride). اجازه بدهید سوارتان کنم
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
Please give me this one . این یکی را لطفا" بدهید
Please answer the telephone. لطفا" جواب تلفن را بدهید
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
Please give the other foot . لنگه دیگه این کفش را بدهید.
Two coffees please . لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
Can you give me a heads up? <idiom> آیا میتوانید قبلش به من خبر بدهید؟
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
Allow me to chew it over in my mind . اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
please reply لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
repondez s'il vous plait [RSVP] لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
Could you clarify that for me? می توانید توضیح بدهید که موضوع از چه قرار است؟
midnight فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
Let me back up and explain how ... به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
upkeep تعمیر
renovation تعمیر
serviced تعمیر
spot repair تعمیر در جا
repair تعمیر
service تعمیر
repaired تعمیر
face lifting تعمیر
maintenance تعمیر
mending تعمیر
instauration تعمیر
repairs تعمیر
remaking تعمیر
repairing تعمیر
refitted تعمیر کردن
under repair تحت تعمیر
mend تعمیر کردن
under repairing دردست تعمیر
refitting تعمیر کردن
reparation تعمیر عوض
repair time مدت تعمیر
restore تعمیر کردن
serviceability قابلیت تعمیر
under repair در دست تعمیر
mended تعمیر کردن
patch تعمیر کردن
refit تعمیر کردن
spot repair تعمیر در محل
refits تعمیر کردن
to do up تعمیر رکدن
to patch up تعمیر کردن
serviceability تعمیر پذیری
restored تعمیر کردن
restores تعمیر کردن
base repair تعمیر اساسی
rehash تعمیر کردن
servicemen تعمیر کار
in bad repair نیازمند تعمیر
mends تعمیر کردن
in disrepair محتاج تعمیر
out of repair نیازمند تعمیر
emergency repair تعمیر اضطراری
field service تعمیر در محل
maintenance نگهداری و تعمیر
gunner's mate تعمیر کارتوپ
serviceman تعمیر کار
aircraft repair تعمیر هواپیما
restoring تعمیر کردن
rehashed تعمیر کردن
rehashes تعمیر کردن
reconditioning تعمیر مجدد
retread process تعمیر مجدد
patches تعمیر کردن
repair kit جعبه تعمیر
refashion تعمیر کردن
fix تعمیر کردن
over haul تعمیر اساسی
fixes تعمیر کردن
maintenance تعمیر و نگهداری
repaired تعمیر کردن
darner تعمیر کننده
darn [conservate] تعمیر کردن
repair تعمیر کردن
patch up <idiom> تعمیر کردن
serviced تعمیر کردن
service تعمیر کردن
dock حوضچه تعمیر ناو
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
mean repair time زمان میانگین تعمیر
mean time to repair زمان میانگین تعمیر
rebuilds نوسازی تعمیر مجدد
rebuild نوسازی تعمیر مجدد
docked حوضچه تعمیر ناو
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
docking report گزارش تعمیر ناو
dry docks محل تعمیر کشتی
dry dock محل تعمیر کشتی
docks حوضچه تعمیر ناو
pattern generator مولد تعمیر کار
repair pit چاهک تعمیر اتومبیل
steam fitter تعمیر کارلوله بخار
repair kit دست ابزاروسایل تعمیر
vamp وصله تعمیر کردن
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
achievable <adj.> ممکن
posses ممکن
workable <adj.> ممکن
thinkable ممکن
doable <adj.> ممکن
manageable <adj.> ممکن
executable <adj.> ممکن
makeable <adj.> ممکن
makable [spv. makeable] <adj.> ممکن
feasible <adj.> ممکن
posse ممکن
practicable <adj.> ممکن
possible [doable, feasible] <adj.> ممکن
conceivable ممکن
feasible ممکن
makable <adj.> ممکن
possible ممکن
contrivable <adj.> ممکن
mending گردآوری شده برای تعمیر
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
to repair the roof بام [خانه] را تعمیر کردن
terminal خرابی که قابل تعمیر نیست
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
dry dock استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
terminals خرابی که قابل تعمیر نیست
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
dry docks استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
maintenance programmer برنامه نویس تعمیر ونگهداری
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
impossible غیر ممکن
perchance ممکن است
interactive را ممکن میکند
possibilities چیز ممکن شق
possibility چیز ممکن شق
as far as possible هر چه ممکن است
inexecutable <adj.> غیر ممکن
unfeasible <adj.> غیر ممکن
impracticable <adj.> غیر ممکن
ternary با سه حالت ممکن
perhaps ممکن است
available ممکن الحصول
possible capacity گنجایش ممکن
mayhap ممکن است
to be posible ممکن بودن
multilevel با مقادیر ممکن
warnings توجه به خط ر ممکن
warning توجه به خط ر ممکن
probable error خطای ممکن
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
relaying برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
bodywork ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com