English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (6 milliseconds)
English Persian
high cloud ابرهای مرتفع
Other Matches
low cloud ابرهای کم ارتفاع
magellanic clouds ابرهای ماژلانی
medium cloud ابرهای متوسط
reflecting nebulas ابرهای بازتابنده
scattered clouds ابرهای پراکنده [هواشناسی]
cumulous مانند ابرهای متراکم
tortoise shell پوست ابرهای لاک پشت دریایی
nimbostratus ابرهای گسترده ضخیم و تیرهای با ارتفاع کم
lowery دارای ابرهای تیره وپر رعد وبرق
mammatus ابرهای کومولوس بابرجستگیهای اونگی در سطح تحتانی
loury دارای ابرهای تیره وپر رعد وبرق
cumulus mammatus ابرهای متراکمی با برامدگی اونگ مانند در سطح زمین
cirrocumulus قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
cumulo nimbus ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
fracto cumulus ابرهای ناهموار کومولوس که در انها تکههای مختلف تغییرات پیوستهای را نشان میدهد
hidings مرتفع
hiding مرتفع
elevated مرتفع
high مرتفع
highest مرتفع
highs مرتفع
raised flooring کف مرتفع
cirrus لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
cirro cumulus لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
plateaus جلگه مرتفع
aerie خانهء مرتفع
champaign زمین مرتفع
outdoor antenna انتن مرتفع
high level cistern ابفشان مرتفع
Cat حصار مرتفع
Cat قلعه مرتفع
high aerial آنتن مرتفع
aerie اشیانهء مرتفع
high جای مرتفع
obviates مرتفع کردن
plateau جلگه مرتفع
height جای مرتفع
heights جای مرتفع
obviated مرتفع کردن
highs جای مرتفع
highest جای مرتفع
obviating مرتفع کردن
plateaux جلگه مرتفع
blast furnace کوره مرتفع
blast furnaces کوره مرتفع
obviate مرتفع کردن
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
lifted مرتفع بنظرامدن بلندی
lift مرتفع بنظرامدن بلندی
to make all doubts even هرگونه شک را مرتفع کردن
lifts مرتفع بنظرامدن بلندی
eagre موج یا سدخیلی مرتفع
lifting مرتفع بنظرامدن بلندی
cateran اهل مناطق مرتفع
upland زمین مرتفع دور از دریا
uplands زمین مرتفع دور از دریا
detoxification مرتفع شدن حالت مسمومیت
reserved for unexpired risks ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
aerie لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
arch-band [نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
karoo قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
blast furnace slag تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
karroo قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
roller-coasters راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
fjeld فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
fracto stratus ابرهای تکه تکه و نامنظم استراتوس
cumulus ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumuli ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
deodorizing بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizes بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorize بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorising بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorised بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorized بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorises بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com