Dictiornary-Farsi | ابلاغ نامه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
summons	ابلاغ نامه
summonsed	ابلاغ نامه
summonses	ابلاغ نامه
summonsing	ابلاغ نامه


Other Matches

constructive notice	ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
post script	مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent	تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley	جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler	جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts	بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
notification	ابلاغ
statement	ابلاغ
statements	ابلاغ
prophecy	ابلاغ
prophecies	ابلاغ
communication	ابلاغ
signification	ابلاغ
impartment	ابلاغ
service	ابلاغ
serviced	ابلاغ
communication of punishment	ابلاغ مجازات
constructive service	ابلاغ قانونی
communicable	ابلاغ کردنی
communique	ابلاغ رسمی
communication of punishment	ابلاغ تنبیه
personal service	ابلاغ شخصی
constructive notice	ابلاغ قانونی
communicable	قابل ابلاغ
impartation	ابلاغ دادن
communicant	ابلاغ کننده
advising of credit	ابلاغ اعتبار
incommunicable	غیرقابل ابلاغ
substituted service	ابلاغ قانونی
communicants	مامور ابلاغ
communicants	ابلاغ کننده
communicant	مامور ابلاغ
imparts	ابلاغ کردن
imparting	ابلاغ کردن
imparted	ابلاغ کردن
impart	ابلاغ کردن
signaled	با علامت ابلاغ کردن
signalled	با علامت ابلاغ کردن
impartation of news	رساندن یا ابلاغ خبر
conveyance	وسیله نقلیه ابلاغ
incommunicable	غیر قابل ابلاغ
service at domicile	ابلاغ در محل اقامت
pursuivant	مامور ابلاغ یا اخطاریه
advising bank	بانک ابلاغ کننده
signal	با علامت ابلاغ کردن
conveyances	وسیله نقلیه ابلاغ
written agreement	موافقت نامه پیمان نامه
certificates	رضایت نامه شهادت نامه
certificate	رضایت نامه شهادت نامه
affidavits	شهادت نامه قسم نامه
credential	گواهی نامه اعتبار نامه
process server	مامور ابلاغ برگهای قانونی
backtell	ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
to serve a legal p on any one	ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
revealed religion	مذهبی که بوسیله پیغمبران بمردم ابلاغ شده باشد
to a. letter	روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
cognizance	ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
testacy	دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
recredential	نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
carriers	نامه بر
epistle	نامه
manifest	نامه
epistles	نامه
post boy	نامه بر
manifested	نامه
manifesting	نامه
manifests	نامه
breve	نامه
correspoundence	نامه ها
letters	نامه
letter	نامه
carrier	نامه بر
by low	ایین نامه
byelaw	ایین نامه
concession deed	امتیاز نامه
questionary	پرسش نامه
recognizance	تعهد نامه
bylaw	ایین نامه
bylaws	ایین نامه
testimonials	گواهی نامه
pursuivant	نامه رسان
collins	نامه پر سود
circular letter	نامه اداری
certificate of incorporation	شرکت نامه
billet doux	نامه عاشقانه
bill of sale	بیع نامه
bill of lading	بار نامه
bacchanalian song	ساقی نامه
acknowledgment	شهادت نامه
rental	اجاره نامه
surety bond	تضمین نامه
swamped with letters	غرق نامه
swearing formula	قسم نامه
testimonials	تصدیق نامه
swearing formula	سوگند نامه
sylva	درخن نامه
bail bond	ضمانت نامه
bill of indicment	ادعا نامه
recognizance	التزام نامه
registered letter	نامه سفارشی
bill of exception	اعتراض نامه
road book	راه نامه
statement of a claim	افهار نامه
stemma	نسب نامه
bill of divorce	طلاق نامه
tenency agreement	اجاره نامه
escape chit	امان نامه
lease contract	اجاره نامه
leetter writing	نامه نگاری
leter of condolenee	تعزیت نامه
letter book	رونوشت نامه
letter de chancellerie	نامه رسمی
letter missive	امر نامه
deed of conveyance	صلح نامه
letter of a	اگاهی نامه
letter of a	اطلاع نامه
letter of indemnity	ضمانت نامه
letter of indemnity	غرامت نامه
l/c	اعتبار نامه
deed of endowment	وقف نامه
formulary	دستور نامه
gender tree	شجره نامه
epistoler	نامه نویس
genealogical tree	شجره نامه
genealogical tree	نسب نامه
guaranty	ضمانت نامه
demand note	مطالبه نامه
deed of transfer	انتقال نامه
deed of sale	بیع نامه
deed of gift	هبه نامه
decameron	داستان نامه
letter of introduction	معرفی نامه
light list	چراغ نامه
letter no	نامه شماره 5
concordat	موافقت نامه
mailer	نامه رسان
marriage bed	عقد نامه
marriage contract	عقد نامه
memorandum of understanding	تفاهم نامه
packet boat	کشتی نامه بر
passionary	شهادت نامه
passionary	مصیبت نامه
concessionary agreement	امتیاز نامه
letters patent	نامه سرگشاده
corrigenda	غلط نامه
letter of invitation	دعوت نامه
letter of recommendation	سفارش نامه
letter of recommendation	توصیه نامه
credential	استوار نامه
letter writer	نامه نگاری
letter writer	نامه نویس
letter writing	نامه نگاری
letters of administration	قیم نامه
letters of procurator	وکالت نامه
warrant of attorney	وکالت نامه
letters patent	نامه سرگشوده
pigeongram	نامه کبوتر
certificate of authority	وکالت نامه
full power of attorney	وکالت نامه
letter of attorney	وکالت نامه
power of attorney	وکالت نامه
power of authority	وکالت نامه
letter of reference	معرفی نامه
letter of reference	توصیه نامه
warrant of attorney	اجازه نامه
power of procuration	اجازه نامه
power of procuration	وکالت نامه
warrant of attorney	وکالت نامه
certificate of authority	اختیار نامه
full power of attorney	اختیار نامه
letter of attorney	اختیار نامه
power of attorney	اختیار نامه
power of authority	اختیار نامه
warrant of attorney	اختیار نامه
certificate of authority	اجازه نامه
full power of attorney	اجازه نامه
letter of attorney	اجازه نامه
power of attorney	اجازه نامه
power of authority	اجازه نامه
the original letter	عین نامه
hear from <idiom>	دریافت نامه
Are there any letters for me?	من نامه ای ندارم؟
dictionary	واژه نامه
glossary	واژه نامه
lexicon [dictionary]	واژه نامه
word book	واژه نامه
wordbook	واژه نامه
dictionary	لغت نامه
glossary	لغت نامه
lexicon [dictionary]	لغت نامه
word book	لغت نامه
wordbook	لغت نامه
Registered mail.	نامه سفارشی
power of procuration	اختیار نامه