English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (1 milliseconds)
English Persian
consomme ابگوشت غلیظ
potage ابگوشت غلیظ
Search result with all words
madrilene ابگوشت غلیظ گوجه فرنگی
Other Matches
bree ابگوشت
brewis ابگوشت
soup ابگوشت
soups ابگوشت
sops ابگوشت
cullis ابگوشت
gippo ابگوشت
bouillon ابگوشت
sop ابگوشت
gravy ابگوشت
broth ابگوشت
stewpan ابگوشت پز
chowder نوعی ابگوشت
gumbo ابگوشت بامیه
gravy soup ابگوشت تنقاب
soupy شبیه ابگوشت
primeral borth ابگوشت اولیه
slops ابگوشت پرازاب
stewpan فرف ابگوشت پزی
julienne ابگوشت سبزیجات بریده شده
borsch نوعی ابگوشت سبزی دار روسی
bisk ابگوشت یا اشی که ازگوشت پرنده ومیگو
borscht نوعی ابگوشت سبزی دار روسی
denser غلیظ
densest غلیظ
dense fog مه بس غلیظ
dreggy غلیظ
dense غلیظ
smoke مه غلیظ
smokes مه غلیظ
thick fog مه غلیظ
fulsome غلیظ
concentrated غلیظ
grumous غلیظ
sizy غلیظ
heavy accent لهجه غلیظ
inspissation غلیظ سازی
condensable غلیظ شدنی
semiliquid مایع غلیظ
massy متراکم غلیظ
caliginous تار غلیظ
loblolly اش اماج غلیظ
incrassate غلیظ شدن
incrassate غلیظ گردن
thickeners غلیظ کننده
thickens غلیظ شدن
pea-soupers مه غلیظ زردرنگ
enrichment غلیظ کردن
thicken غلیظ شدن
thickened غلیظ شدن
slabs غلیظ لیز
pea souper مه غلیظ زردرنگ
thickest غلیظ سفت
slab غلیظ لیز
bodies غلیظ کردن
thickener غلیظ کننده
pea-souper مه غلیظ زردرنگ
concentration غلیظ سازی
concentrations غلیظ سازی
thick غلیظ سفت
body غلیظ کردن
thicker غلیظ سفت
heaviest غلیظ خواب الود
heavy غلیظ خواب الود
heavies غلیظ خواب الود
heavier غلیظ خواب الود
Blood is thicker than water . <proverb> خون از آب غلیظ تر است.
viscid غلیظ وشیره مانند
thickening agent عامل غلیظ کننده
burr غلیظ تلفظ کردن
burring غلیظ تلفظ کردن
pea soupy غلیظ و زرد رنگ
burrs غلیظ تلفظ کردن
cream of lime دوغاب اهک غلیظ
impaste رنگ غلیظ زدن به
burred غلیظ تلفظ کردن
minestrone سوپ غلیظ سبزی ولوبیاوماکارونی
syrups محلول غلیظ قندی دارویی
sirup محلول غلیظ قندی دارویی
smoggy پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
impasto شیوه رنگ زنی غلیظ
wilson cloud نوعی ابر غلیظ و متراکم
syrup محلول غلیظ قندی دارویی
smoke out <idiom> درمه غلیظ گیر کردن
sludge لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
accelerating pump پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
calendaring قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
auto rich مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
condense منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condenses منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
condensing منقبض کردن یاشدن غلیظ کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com