Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
nitrobenzene
ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
Other Matches
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
sweet oil
روغن بادام شیرین
apostrophes
که درموارد زیر بکار میرود
apostrophe
که درموارد زیر بکار میرود
lampron
چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
studs
زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
lakh
سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
fucus
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
wisha
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
crosse
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
baby siphon
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
bay leaf
برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
blacktop
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
boring tubes
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
hypodermic syringe
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
propety man
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
aquaplane
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
inoculum
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
aniseed
تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
baseboard
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
balbriggan
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
gasogene
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
nuggar
بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
flag stones
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
windlass
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
manrope
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
mashy
نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
the smoking gun
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
Molotov cocktail
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
in flagrante delicto
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
windlasses
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
kelvin tube
لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
poetaster is pejorative word
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
stop bath
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
bow compass
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
serinette
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
thyratron
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
distemper
ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
splint
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
jelutong
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
toluene
مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
caliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
bock
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
calliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
hundreds and thousands
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
gluteus
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
leno
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
langridge
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
coffin
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
bolster
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
monochord
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
bolstered
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrator
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
vibrators
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
rollpin
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
hi
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
cellulose acetate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
hyphen
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
amalgam
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgams
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
steeve
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
game theory
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
jute
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
puncuation
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
pitot pressure
فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
design stress resultant
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
intravasation
دخول ابگونهای در
aluminum wool
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
pantone matching system
روش استاندارد تط بیق رنگهای جوهر روی صفحه و خروجی چاپ شده با استفاده از کتاب رنگهای از پیش تعریف شده
kieselguhr
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
recrement
ابگونهای که از خون دفع ودوباره درخون جذب میشود
inky
جوهری
quintessential
جوهری
inkiness
جوهری بودن
disjunctive
حرف عطفی که بظاهر پیوند میدهدو در معنی جدا میسازد
coessentiality
هم جوهری وحدت ماهیت
quintessen tial
جوهری وابسته به عنصرپنجم
intellectualist
کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
prints
حروف جوهری روی کاغذ
printed
حروف جوهری روی کاغذ
print
حروف جوهری روی کاغذ
oil dent
شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
oil
روغن کاری کردن روغن ساختن
oils
روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling
روغن کاری کردن روغن ساختن
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
ribbons
میله جوهری که بین نوک چاپ و کاغذ قرار دارد
ribbon
میله جوهری که بین نوک چاپ و کاغذ قرار دارد
inks
چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
ink
چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد
air cooled oil cooler
نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
almond
بادام
creosotes
روغن قیر روغن قطران
creosote
روغن قیر روغن قطران
creosoted
روغن قیر روغن قطران
cutting oil
روغن سردکننده روغن برش
oil can
حلب روغن , روغن دان
creosoting
روغن قیر روغن قطران
printnow letter.doc
DOS یا 2/OS به جای علامت 1% نام فایلی را که تایپ شده است قرار میدهدو DOC.LETTER را روی چاپگر چاپ میکند
voice
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
sugared almond
نقل بادام
almond
مغز بادام
shelled almond
مغز بادام
peanuts
بادام زمینی
almond emulsion
شیره بادام
almond tree
درخت بادام
peanut
بادام زمینی
cashew
بادام هندی
almond
درخت بادام
praline
بادام سوخته
monkey nut
بادام زمینی
burnt almond
بادام سوخته
groundnut
بادام زمینی
ground nut
بادام زمینی
groundnuts
بادام زمینی
earth nut
بادام زمینی
hard bake
بادام سوخته
nougat
شیرینی بادام دار
pignut
یکنوع بادام زمینی
shelled almond
بادام پوست کنده
peanut butter
خمیر بادام زمینی
orgeat
شربت بهار نارنج با شیره بادام
ratafee
مشروب الکلی مخلوط با بادام تلخ
nutshell
پوست فندق و بادام و غیره مختصرا
ratafia
مشروب الکلی مخلوط با بادام تلخ
spumoni
بستنی میوه ومغز بادام ومیوه جات ایتالیایی
spumone
بستنی میوه ومغز بادام ومیوه جات ایتالیایی
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
macaroon
نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
macaroons
نان شیرینی مرکب از شکر وزرده تخم مرغ و بادام
primary colors
رنگهای نخستین
primary colors
رنگهای اصلی
fundamental colors
رنگهای اصلی
hard colors
رنگهای سنگین
principal colors
رنگهای اصلی
dye vat
رنگهای خمرهای
vat dyes
رنگهای خمرهای
variegated colours
رنگهای گوناگون
saturated colour
رنگهای روشن
scumble
رنگهای نقاشی
color antagonists
رنگهای متضاد
complementary colors
رنگهای مکمل
prisms
رنگهای شوشه
prism
رنگهای شوشه
primary colours
رنگهای اصلی
chromatic colors
رنگهای فامی
spectral colours
رنگهای طیف
metallic paints
رنگهای فلزی
spectral colours
رنگهای طیفی
coal tar dyes
رنگهای قطرانی
pastel shades
سایه رنگهای خفیف
varicolored
دارای رنگهای متغیر
pyronine
رنگهای قلیایی زرد
the prismatic colours
رنگهای هفتگانه شوسه
ready mixed paints
رنگهای مخلوط اماده
heterochromatic
دارای رنگهای مختلف
metamers
رنگهای همسان نما
heterochromous
دارای رنگهای گوناگون
homochromatic
دارای رنگهای مشابه
pastel
<adj.>
رنگهای خفیف
[با مداد رنگی]
pavonazzo
مرمری که رنگهای پرطاووسی دارد
spectrum
رنگهای مریی درطیف بین
varied
دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
sienna
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
I dislike dull colors .
رنگهای مات را دوست ندارم
kinemacolour
سینماتوگرافی که رنگهای اصلی رانشان دهد
blur
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurred
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurs
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurring
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
collage
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
collages
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
cameos
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
cameo
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
identity
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
palettes
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com