English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
flush اب را بافشار ریختن
flushes اب را بافشار ریختن
flushing اب را بافشار ریختن
Other Matches
barometric بافشار هوا
froissement حرکت بافشار
propulsion بجلوراندن بافشار
diffusion تخلیه کردن بافشار
radojet وسیله تخلیه هوا بافشار
hydromatic دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
pneumatic بافشار گاز وسایلی که با فشارگاز یا هوا کار می کنند
purge valve لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
die casting روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
legg press تمرین تقویت عضلههای پا بافشار دادن وزنه به بالا با پاخوابیده به پشت
pitot tube لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
interfusion در هم ریختن
interfuse در هم ریختن
infuses ریختن
lash vi ریختن
lave ریختن
pours ریختن
spilled or spilt ریختن
skink ریختن
pouring ریختن
sands شن ریختن
infusing ریختن
effuse ریختن
infused ریختن
infuse ریختن
bestrew ریختن
birl ریختن
affose ریختن
cast concrete ریختن
mixing در هم ریختن
affuse ریختن
affution ریختن
disassemble به هم ریختن
mewing پر ریختن
disembogue ریختن
mewed پر ریختن
mew پر ریختن
sheds ریختن
shed ریختن
grout ریختن
shedding ریختن
besprinkle ریختن
poured ریختن
yeild ریختن
strewed ریختن
strew ریختن
strewing ریختن
strewn ریختن
strews ریختن
to water آب ریختن
pour ریختن
to take to one's legs ریختن
to take a cast of ریختن
spills ریختن
spilling ریختن
spilled ریختن
spill ریختن
to inject into the bowels ریختن
sand شن ریختن
dump ریختن
baskets درسبد ریختن
fob بجیب ریختن
basket درسبد ریختن
perspires عرق ریختن
perspiring عرق ریختن
perspire عرق ریختن
cans درقوطی ریختن
canning درقوطی ریختن
can درقوطی ریختن
rewrites از نو طرح ریختن
perspired عرق ریختن
rewrite از نو طرح ریختن
bottles دربطری ریختن
sands ماسه ریختن شن
sand ماسه ریختن شن
vents بیرون ریختن
emitting بیرون ریختن
emitted بیرون ریختن
emits بیرون ریختن
rewrote از نو طرح ریختن
rewritten از نو طرح ریختن
rewriting از نو طرح ریختن
vent بیرون ریختن
vented بیرون ریختن
emit بیرون ریختن
venting بیرون ریختن
bottle دربطری ریختن
blocks قالب ریختن
to forge out plans نقشه ریختن
come along <idiom> برنامه ریختن
To cast in a mould . درقالب ریختن
tun دربشکه ریختن
topdress سطحی ریختن
top pour ریختن از بالا
top cast ریختن از بالا
to tumble down فرو ریختن
to spawn eggs ریختن تخم
to shed tears اشک ریختن
to make plans نقشه ریختن
to forge out plans برنامه ریختن
to make plans برنامه ریختن
to pour out بیرون ریختن
to rain tears اشک ریختن
to pour out tea چایی ریختن
to make hay of روی هم ریختن
effuse بیرون ریختن از
ecdysis پوست ریختن
dish out در فرف ریختن
die cast ریختن حدیدهای
die cast ریختن فشاری
desquamate پوست ریختن
cast up hill سربالا ریختن
cast concrete بتن ریختن
bottom pour از زیر ریختن
bottom cast از زیر ریختن
outpour بیرون ریختن
encase in concrete بتن ریختن
to come down with a run فرو ریختن
to break out بیرون ریختن
practise or tice طرح ریختن
oviposit تخم ریختن
overfeed زیادمصالح ریختن در
inurn در خاکدان ریختن
inpour بدرون ریختن
illapse فرو ریختن
grout دوغاب ریختن
fall in فرو ریختن
bollix بهم ریختن
spewed بخارج ریختن
huddles روی هم ریختن
huddled روی هم ریختن
huddle روی هم ریختن
void بیرون ریختن
stokes سوخت ریختن در
stoked سوخت ریختن در
stoke سوخت ریختن در
caves فرو ریختن
moult موی ریختن
moulted موی ریختن
moults موی ریختن
saucer در نعلبکی ریختن
saucers در نعلبکی ریختن
jug درکوزه ریختن
jugs درکوزه ریختن
cave فرو ریختن
dishes در بشقاب ریختن
sack درکیسه ریختن
stoking سوخت ریختن در
barrel در خمره ریختن
sacks درکیسه ریختن
spewing بخارج ریختن
spews بخارج ریختن
defoliate برگ ریختن
defoliated برگ ریختن
defoliates برگ ریختن
sacked درکیسه ریختن
spew بخارج ریختن
infusions ریختن پاشیدن
infusion ریختن پاشیدن
sheds پوست ریختن
shedding پوست ریختن
shed پوست ریختن
barrels در خمره ریختن
molted موی ریختن
molting موی ریختن
molts موی ریختن
dish در بشقاب ریختن
blocked قالب ریختن
drafts از بشکه ریختن
decanting ریختن شراب
crumbled فرو ریختن
decanted ریختن شراب
crumbles فرو ریختن
huddling روی هم ریختن
crumbling فرو ریختن
bleeds خون ریختن
back up معکوس ریختن
back-up معکوس ریختن
jetting بیرون ریختن
bleed خون ریختن
draft از بشکه ریختن
dusts ریختن پاشیدن
decants ریختن شراب
drafted از بشکه ریختن
decant ریختن شراب
dust ریختن پاشیدن
block قالب ریختن
recast ازنو ریختن
recasting ازنو ریختن
defoliating برگ ریختن
recasts ازنو ریختن
crumble فرو ریختن
jet بیرون ریختن
weeps اشک ریختن
jets بیرون ریختن
jetted بیرون ریختن
weep اشک ریختن
dusted ریختن پاشیدن
commix بهم ریختن درامیختن
vint درست کردن یا ریختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com