Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
NO VACANCIES
اتاق خالی موجود نیست.
Other Matches
Do you have any vacancies?
آیا اتاق خالی دارید؟
clara
هدف موجود نیست
There are no vacancies at the hotel.
هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
There are no tickets available for tonight .
بلیط برای امشب موجود نیست
We dont have it in stock .
این جنس موجود نیست ( نداریم )
the house is occupied
خانه خالی نیست
virtual
که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formed
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
forms
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
polymorph
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
voluntary manslaughter
قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
blank
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
implied malice
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
vacancy
محل خالی جای خالی
vacancies
محل خالی جای خالی
compartmentalised
اتاق اتاق کردن
compartmentalized
اتاق اتاق کردن
compartmentalizing
اتاق اتاق کردن
compartmentalizes
اتاق اتاق کردن
compartmentalize
اتاق اتاق کردن
compartmentalising
اتاق اتاق کردن
compartmentalises
اتاق اتاق کردن
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
manspace
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
bound
موجود
to the fore
موجود
existing
موجود
extant
موجود
lives
موجود
available
موجود
going
موجود
entities
موجود
entity
موجود
on hand
موجود
in store
موجود
life
موجود
existent
موجود
stock
موجود
stocked
موجود
handy
موجود
handiest
موجود
disposal
موجود
handier
موجود
inesse
موجود
room mate
هم اتاق
chambers
اتاق
room
اتاق
rooms
اتاق
chamber
اتاق
effective strength
استعدادرزمی موجود
availability
موجود بودن
to have in stock
موجود داشتن
presenting
موجود اماده
gremlins
موجود وهمی
gremlin
موجود وهمی
presents
موجود اماده
ready money
پول موجود
wight
موجود زنده
records available
اطلاعات موجود
fleet in being
ناوگان موجود
existing circumstances
شرایط موجود
presented
موجود اماده
real
واقعی موجود
available goods
کالاهای موجود
thing
لباس موجود
biotype
موجود همزیست
available balance
مانده موجود
inexistent
غیر موجود
spot goods
کالاهای موجود
to be there
موجود بودن
present
موجود اماده
status quo
وضع موجود
common rooms
اتاق استادان
studio
اتاق کار
undercroft
اتاق کلیسا
houseroom
اتاق خانه
newsroom
اتاق خبر
war room
اتاق عملیات
vacuum chamber
اتاق خلاء
common room
اتاق استادان
sickroom
اتاق بیمار
bed and breakfast
اتاق و صبحانه
operations room
اتاق عملیات
war room
اتاق جنگ
studios
اتاق کار
newsroom
اتاق نودادنگاری
newsrooms
اتاق خبر
newsrooms
اتاق نودادنگاری
toolroom
اتاق ابزار
a single room
یک اتاق یک نفره
spense
اتاق ناهارخوری
a double room
یک اتاق دو نفره
tearoom
اتاق چای
roomful
بقدر یک اتاق پر
roomfuls
بقدر یک اتاق پر
Room 123
اتاق 123
clearing house
اتاق تهاتر
studding
ارتفاع اتاق
a sinlge room
یک اتاق یک نفره
waiting-room
اتاق انتظار
spence
اتاق ناهارخوری
sickrooms
اتاق بیمار
reading room
اتاق قرائت
reception room
اتاق پذیرایی
room temperature
دمای اتاق
reception room
اتاق انتظار
snow cave
اتاق برفی
reception rooms
اتاق پذیرایی
Get out of the room.
از اتاق بروبیرون
reception rooms
اتاق انتظار
clearing houses
اتاق تهاتر
surgery
اتاق جراحی
dortour
اتاق خواب
dorter
اتاق خواب
common joist
تیر کف اتاق
batten
[تخته ی کف اتاق ]
chamber of commerce
اتاق بازرگانی
chamber of commerce
اتاق تجارت
assmbly-room
اتاق همایش
ante-chamber
اتاق انتظار
surgeries
اتاق جراحی
long gallery
اتاق طویل
keeping-room
اتاق نشیمن
distorted room
اتاق خطاانگیز
sitting-rooms
اتاق نشیمن
reading rooms
اتاق قرائت
sitting-room
اتاق نشیمن
sitting room
اتاق نشیمن
vestibular
اتاق کوچک بدن
Elephant in the living room
فیل در اتاق نشیمن
living room
اتاق نشیمن
linoleum
مشمع کف اتاق
wheelhouses
اتاق سکان
wheelhouse
اتاق سکان
chamber of trade
اتاق بازرگانی
living rooms
اتاق نشیمن
chamber of trade
اتاق تجارت
chamber of shipping
اتاق کشتیرانی
uric
موجود در ادرار پیشابی
freeing
موجود در دیسک یا حافظه
freed
موجود در دیسک یا حافظه
nonentity
چیز غیر موجود
free
موجود در دیسک یا حافظه
undertone
ته صدا موجود در زمینه
undertones
ته صدا موجود در زمینه
frees
موجود در دیسک یا حافظه
water hardness
[میزان املاح موجود در آب]
being
موجود زنده شخصیت
back order
اماد غیر موجود
biogenic
موجد موجود زنده
built in
موجود در داخل چیزی
hemophile
موجود خون دوست
microorganism
موجود ذره بینی
stock accounting
حساب کالاهای موجود
dermatome
قسمت خارجی یک موجود
extant
نسخهء موجود و باقی
microorganisms
موجود ذره بینی
available supply rate
نواخت اماد موجود
preexistent
ازلیت موجود از قبل
hygroscopic moisture
رطوبت موجود در هوا
on hand
وسایل موجود درانبار
The root of exisiting differences.
ریشه اختلافات موجود
virtual
موجود بالقوه تقدیری
polyembryony
موجود چند جنینی
supermen
موجود مافوق انسان
superman
موجود مافوق انسان
organism
ترکیب موجود زنده
organisms
ترکیب موجود زنده
all available
تمام توپخانه موجود
anaerobe
موجود غیر هوازی
nonentities
چیز غیر موجود
lead chamber process
فرایند اتاق سربی
chamber
اتاق خواب خوابگاه
cabins
اتاق کوچک قایق
halls
اتاق بزرگ دالان
workshop
اتاق کار کارگاه
workshops
اتاق کار کارگاه
vestries
اتاق دعا رخت کن
stokehold
اتاق اتشخانه کشتی
cabin
اتاق کوچک قایق
chambers
اتاق خواب خوابگاه
undercroft
اتاق زیر زمینی
vestry
اتاق دعا رخت کن
Accident and Emergency
اتاق عمل اورژانس
A+E unit
[British E]
اتاق عمل اورژانس
I'd like a sinlge room.
من یک اتاق یک نفره میخواهم.
calefactory
[اتاق گرم صومعه]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com