English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
chamber اتاق خواب خوابگاه
chambers اتاق خواب خوابگاه
Other Matches
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
dortour اتاق خواب
dorter اتاق خواب
Br مخفف اتاق خواب
somnambulist کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
narcolepsy حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
night gown جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
hypnoid نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoidal نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
dreamier خواب مانند خواب الود
dogsleep خواب زودبر خواب دروغی
hypnogogic خواب اور خواب کننده
hypnagogic خواب اور خواب کننده
morpheus الهه خواب خواب پرور
somnific خواب اور خواب الود
dreamy خواب مانند خواب الود
dreamiest خواب مانند خواب الود
chamber خوابگاه
cubicle خوابگاه
garderobe خوابگاه
garde robe خوابگاه
cubicles خوابگاه
bedchamber خوابگاه
bed chamber خوابگاه
dorms خوابگاه
chambers خوابگاه
cabins خوابگاه
cabin خوابگاه
dorm خوابگاه
bedroom خوابگاه
bedrooms خوابگاه
doss خوابگاه
sleeping room خوابگاه
compartmentalizes اتاق اتاق کردن
compartmentalizing اتاق اتاق کردن
compartmentalized اتاق اتاق کردن
compartmentalize اتاق اتاق کردن
compartmentalising اتاق اتاق کردن
compartmentalises اتاق اتاق کردن
compartmentalised اتاق اتاق کردن
berths خوابگاه کشتی
berthing خوابگاه کشتی
berthed خوابگاه کشتی
berth خوابگاه کشتی
driver's dormitory خوابگاه رانندگان
youth hostel خوابگاه جوانان
sleeping carriage خوابگاه قطار
dormitory-suburb خوابگاه کارگران
bunkhouse ساختمان خوابگاه
boarding houses خوابگاه و خوراک
accommodation for the night خوابگاه برای یک شب
refugee hostel خوابگاه پناهندگان
boarding house خوابگاه و خوراک
excubitorium خوابگاه رومی
statem room خوابگاه افسران ناو
lucarne پنجره عمودی خوابگاه
night dress جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
wagon lit اطاق ترن دارای خوابگاه
accommodation date تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
bunks حرف توخالی وبی معنی خوابگاه
bunk حرف توخالی وبی معنی خوابگاه
He is fast asleep. خواب خواب است
chamber اتاق
room mate هم اتاق
chambers اتاق
room اتاق
rooms اتاق
spense اتاق ناهارخوری
sitting room اتاق نشیمن
sitting-rooms اتاق نشیمن
surgery اتاق جراحی
living room اتاق نشیمن
living rooms اتاق نشیمن
spence اتاق ناهارخوری
newsroom اتاق خبر
snow cave اتاق برفی
wheelhouses اتاق سکان
wheelhouse اتاق سکان
sitting-room اتاق نشیمن
surgeries اتاق جراحی
studding ارتفاع اتاق
Room 123 اتاق 123
operations room اتاق عملیات
war room اتاق جنگ
bed and breakfast اتاق و صبحانه
Get out of the room. از اتاق بروبیرون
reception rooms اتاق انتظار
reception rooms اتاق پذیرایی
reception room اتاق انتظار
reception room اتاق پذیرایی
war room اتاق عملیات
reading room اتاق قرائت
newsrooms اتاق نودادنگاری
newsrooms اتاق خبر
newsroom اتاق نودادنگاری
houseroom اتاق خانه
common rooms اتاق استادان
vacuum chamber اتاق خلاء
a double room یک اتاق دو نفره
tearoom اتاق چای
chamber of commerce اتاق بازرگانی
room temperature دمای اتاق
reading rooms اتاق قرائت
chamber of commerce اتاق تجارت
chamber of shipping اتاق کشتیرانی
chamber of trade اتاق بازرگانی
chamber of trade اتاق تجارت
distorted room اتاق خطاانگیز
waiting-room اتاق انتظار
a single room یک اتاق یک نفره
toolroom اتاق ابزار
undercroft اتاق کلیسا
a sinlge room یک اتاق یک نفره
common room اتاق استادان
common joist تیر کف اتاق
linoleum مشمع کف اتاق
studio اتاق کار
ante-chamber اتاق انتظار
assmbly-room اتاق همایش
studios اتاق کار
vestibular اتاق کوچک بدن
batten [تخته ی کف اتاق ]
keeping-room اتاق نشیمن
long gallery اتاق طویل
clearing houses اتاق تهاتر
roomful بقدر یک اتاق پر
sickroom اتاق بیمار
roomfuls بقدر یک اتاق پر
Elephant in the living room فیل در اتاق نشیمن
sickrooms اتاق بیمار
clearing house اتاق تهاتر
cella [اتاق مطالعه ی راهبها]
Fine, I will take it. خوب من اتاق را میخواهم.
halls اتاق بزرگ دالان
I'd like a room with bath. من یک اتاق با حمام میخواهم.
workshop اتاق کار کارگاه
I'd like a sinlge room. من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
workshops اتاق کار کارگاه
cabins اتاق کوچک قایق
cabin اتاق کوچک قایق
I'd like a room with twin beds. من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
calefactory [اتاق گرم صومعه]
undercroft اتاق زیر زمینی
vestibular مربوط به اتاق کوچک
emergency room [American E] [e.r.] [ER] اتاق عمل اورژانس
workroom اتاق کار کارگاه
vestries اتاق دعا رخت کن
vestry اتاق دعا رخت کن
stokehold اتاق اتشخانه کشتی
enclosure اتاق راهبان [دین]
emergency medical treatment room اتاق عمل اورژانس
Casuality [British E] اتاق عمل اورژانس
casuality department [British E] اتاق عمل اورژانس
playrooms اتاق بازی کودکان
playroom اتاق بازی کودکان
lead chamber process فرایند اتاق سربی
Operation room. اتاق عمل ( بیمارستان )
hall اتاق بزرگ دالان
A+E unit [British E] اتاق عمل اورژانس
Accident and Emergency اتاق عمل اورژانس
My room hasn't been prepared. اتاق من آماده نشده است.
deckhouse اتاق روی عرشه کشتی
smoking room اتاق ویژه سیگار کشیدن
She entered the room as naked as the day she was born . لخت وعور وارد اتاق شد
tape library اتاق مخصوص نگهداری نوار
She was sitting in the corner of the room . گوشه اتاق نشسته بود
Do you have any vacancies? آیا اتاق خالی دارید؟
NO VACANCIES اتاق خالی موجود نیست.
I'd like a double bed room. من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
What is my room number? شماره اتاق من چند است؟
international chamber of commerce اتاق بازرگانی بین المللی
industries and mines اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
May I see the room? آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
chamber of commerce اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
redoes دوباره اتاق را تزئین کرد
cattle [rooms] of the worst description دام [اتاق] در بدترین وضعیت
Egyptian hall [اتاق عمومی مستطیل شکل]
studying موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
redone دوباره اتاق را تزئین کرد
redid دوباره اتاق را تزئین کرد
redo دوباره اتاق را تزئین کرد
redoing دوباره اتاق را تزئین کرد
studies موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
Mary is in the next room. ماری در اتاق پهلویی است.
study موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
loft ladder نردبان کشویی [مخصوص اتاق زیرشیروانی]
There is an air of mystery in this room. این اتاق حالت مرموزی دارد
Give the room a good clean. اتاق را حسابی جمع وجور کردن
There are no vacancies at the hotel. هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
attic ladder نردبان کشویی [مخصوص اتاق زیرشیروانی]
stateroom اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
suite اتاق مجلل هتل قطعه موسیقی
suites اتاق مجلل هتل قطعه موسیقی
attic door-case [چارچوب در کشویی اتاق زیر شیروانی]
bodywork ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
enfilade [یک رشته اتاق که رو به روی هم قرار دارند.]
smoker واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com