Dictiornary-Farsi | اتحادیه صنعتی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
industrial union	اتحادیه صنعتی
vertical union	اتحادیه صنعتی


Other Matches

western european union	اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
e f t a (european free trade association	اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
unionism	اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
union shop	یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
high wrought	صنعتی
manufacturing	صنعتی
technical	صنعتی
industrial	صنعتی
industrial water	اب صنعتی
industrialization	صنعتی کردن
industrialization	صنعتی شدن
trade effluent	فضولات صنعتی
artful	ماهرانه صنعتی
technical grade	خلوص صنعتی
producer buyer	خریدار صنعتی
polytechnical	دانشکده صنعتی
mechnical	ماشینی صنعتی
industrial unions	اتحادیههای صنعتی
industrial unit	واحد صنعتی
technologically	حرفهای صنعتی
industrial wastewater	فاضلاب صنعتی
polytechnic	دانشکده صنعتی
polytechnics	دانشکده صنعتی
industrial workers	کارگران صنعتی
artless	غیر صنعتی
technological	حرفهای صنعتی
industrial switch	کلید صنعتی
industrial consumption	مصرف صنعتی
industrial concern	بنگاه صنعتی
industrial chemistry	شیمی صنعتی
industrial building	بنای صنعتی
industrial building	ساختمان صنعتی
industrial area	منطقه صنعتی
engineering workshop	کارگاه صنعتی
applied economics	اقتصاد صنعتی
artificial magnet	مغناطیس صنعتی
artistical	هنرامیز صنعتی
industrial disputes	اختلافات صنعتی
industrial economics	اقتصاد صنعتی
industrial electronic	الکترونیک صنعتی
industrial revolution	انقلاب صنعتی
industrialism	سیستم صنعتی
industrial psychology	روانشناسی صنعتی
industrial nations	کشورهای صنعتی
industrial management	مدیریت صنعتی
industrial insurance	بیمه صنعتی
industrial frequency	فرکانس صنعتی
industrial fluctuations	نوسانهای صنعتی
industrial espionage	جاسوسی صنعتی
commercial efficiency	بازده صنعتی
industrialization	صنعتی سازی
valve	شیر صنعتی
art bronze	برنز صنعتی
plant	واحد صنعتی
plants	واحد صنعتی
industrialises	صنعتی کردن
industrialize	صنعتی کردن
industrialising	صنعتی کردن
industrial relations	روابط صنعتی
industrializes	صنعتی کردن
industrializing	صنعتی کردن
industrial robot	دستگاه خودکار صنعتی
industrial investment	سرمایه گذاری صنعتی
industrial classifications	طبقه بندی صنعتی
industrial reserve army	ارتش ذخیره صنعتی
valve	ولو [شیر صنعتی]
bric-a-brac	خرده ریز صنعتی
industrial electric locomotive	لکوموتیو الکتریکی صنعتی
industrial workers of the world	کارگران صنعتی جهان
process of industrialization	فرایند صنعتی شدن
producer advertising	تبلیغ محصولات صنعتی
an artistic production	عمل یا کار صنعتی
decreasing cost industry	هزینه نزولی صنعتی
applied economics engineer	مهندس اقتصاد صنعتی
manufactoring tape milling machine	دستگاه نورد صنعتی
pilot plant	واحد ازمایش صنعتی
art casting	ریخته گری صنعتی
inartistically	بطور غیر صنعتی
index of industrial production	شاخص تولید صنعتی
industrial alternating current	جریان متناوب صنعتی
interphase transformer loss	تلفات پیچک صنعتی
the industrial quarter of the	محله صنعتی شهر
industrial capitalism	سرمایه داری صنعتی
confederacy	اتحادیه
unions	اتحادیه
guilds	اتحادیه
federations	اتحادیه
federation	اتحادیه
confederacies	اتحادیه
fraternities	اتحادیه
fraternity	اتحادیه
leagues	اتحادیه
league	اتحادیه
guild	اتحادیه
union	اتحادیه
industrial instrument	دستگاه اندازه گیری صنعتی
industrial electronic computer	ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
articlcs of virtu	کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
Midlands	ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
metonymical	دارای صنعتی که انراmetonym گویند
industrialize	بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes	بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializing	بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
pastiche	تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiches	تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrialises	بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
trade fixtures	الات صنعتی نصب شده
artlessly	بطور ساده یاغیر صنعتی
Industrial Architecture	معماری خانه های صنعتی
industrial school	اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
industrialising	بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
union <adj.>	اتحادیه صنفی
customs union	اتحادیه گمرکی
custom union	اتحادیه گمرکی
syndicalism	اتحادیه گرایی
craft union	اتحادیه صنفی
citcuit	اتحادیه بازیها
union <adj.>	اتحادیه بازرگانی
company union	اتحادیه شرکت
corporativism	صنف اتحادیه
offensive league	اتحادیه تهاجمی
defensive league	اتحادیه دفاعی
European Union [EU]	اتحادیه اروپا
labor service	اتحادیه کارگران
labour union	اتحادیه کارگران
incorporator	کارمند اتحادیه
labourunion	اتحادیه کارگران
lague	مجمع اتحادیه
economic union	اتحادیه اقتصادی
union <adj.>	اتحادیه کارگری
trade unions	اتحادیه اصناف
trade unions	اتحادیه صنفی
trade unions	اتحادیه کارگری
trade unions	اتحادیه تجاری
trade unions	اتحادیه بازرگانی
trade unions	اتحادیه تجارتی
trades unions	اتحادیه اصناف
trades unions	اتحادیه صنفی
unionist	عضو اتحادیه
unionists	عضو اتحادیه
corporatism	صنف اتحادیه
trade union	اتحادیه اصناف
trade union	اتحادیه صنفی
trade union	اتحادیه کارگری
trade union	اتحادیه تجاری
trade union	اتحادیه بازرگانی
trade union	اتحادیه تجارتی
trades unions	اتحادیه کارگری
trades unions	اتحادیه تجاری
wheeling	اتحادیه ورزشی
wheels	اتحادیه ورزشی
labor union	اتحادیه کارگری
syndicates	اتحادیه صنفی
syndicate	اتحادیه صنفی
unions	اتحاد اتحادیه
union	اتحاد اتحادیه
circuits	اتحادیه کنفرانس
association football	اتحادیه فوتبال
circuit	اتحادیه کنفرانس
wheel	اتحادیه ورزشی
trades unions	اتحادیه بازرگانی
trades unions	اتحادیه تجارتی
labor unions	اتحادیه کارگران
labor unions	اتحادیه کارگری
labor union	اتحادیه کارگران
business union	اتحادیه بازرگانی
technologically	تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technology	اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologies	اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technological	تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
industrial data collection device	دستگاه صنعتی جمع اوری داده
trust	اتحادیه شرکتها ائتلاف
division	اتحادیه باشگاههای حرفهای
non union	جدا از اتحادیه صنفی
union	پیوند اتحادیه اتصالی
trusted	اتحادیه شرکتها ائتلاف
divisions	اتحادیه باشگاههای حرفهای
syndicates	اتحادیه تشکیل دادن
syndicates	تشکیل اتحادیه دادن
trusts	اتحادیه شرکتها ائتلاف
unions	پیوند اتحادیه اتصالی
syndicator	تشکیل دهنده اتحادیه
syndicate	اتحادیه تشکیل دادن
syndicate	تشکیل اتحادیه دادن
to unionize [American E]	بشکل اتحادیه درآوردن
to unionise [British E]	بشکل اتحادیه درآوردن
international union	اتحادیه بین المللی
trade unionists	عضو اتحادیه صنفی
hanse	اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
trade unionist	عضو اتحادیه صنفی
carpet exporters union	اتحادیه صادرکنندگان فرش
leaguer	محاصره عضو اتحادیه
pan american union	اتحادیه پان امریکن
Industrial Aesthetic	[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
labour intensive industry	صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
syndicalism	پیروی از اصول اتحادیه صنفی
f.a cup	جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
cartels	اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
the miner's f.	اتحادیه یاپیمان کان کنان
guild	اتحادیه محل اجتماع اصناف