Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
recriminate
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
Other Matches
counterclaim
دعوای متقابل
recriminations
اتهام متقابل
recrimination
اتهام متقابل
counteroffensive
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
counter memorial
یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counterpose
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
counterattack
حمله متقابل کردن
intract
عمل متقابل کردن
counteracting
عمل متقابل کردن
counteract
عمل متقابل کردن
counteracted
عمل متقابل کردن
counteracts
عمل متقابل کردن
crossfertilize
لقاح متقابل کردن
countermine
با دسیسه متقابل خنثی کردن
reciprocates
تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocated
تلافی کردن عمل متقابل کردن
reciprocate
تلافی کردن عمل متقابل کردن
redargue
متهم ساختن تکذیب کردن
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
reimport
دوباره وارد کردن
accusable
قابل اتهام متهم
reproduce
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced
چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing
چاپ کردن دوباره ساختن
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
reciprocal
متقابل
counter
متقابل
opposing
متقابل
reciprocative
متقابل
mutual
متقابل
opposed
متقابل
countered
متقابل
interactional
متقابل
interactive
متقابل
correspounding
متقابل
countering
متقابل
polar
متقابل
countermine
توط ئه متقابل
reciprocity
عمل متقابل
mutual relationship
رابطه متقابل
countered
ضربت متقابل
retaliation
عمل متقابل
transinformation
اگاهی متقابل
counterrevolution
انقلاب متقابل
mutual
متقابل یا متقابله
antitype
نوع متقابل
interrelationship
رابطه متقابل
countering
ضربت متقابل
countervailing credit
اعتبار متقابل
counterpoise
وزنه متقابل
cross reference
ارجاع متقابل
interrelation
رابطه متقابل
cross-reference
مراجعه متقابل
cross-reference
ارجاع متقابل
cross-references
مراجعه متقابل
cross-references
ارجاع متقابل
reciprocal
متقابل معکوس
interrelationships
رابطه متقابل
cross check
بررسی متقابل
cross-check
بررسی متقابل
cross-checked
بررسی متقابل
cross-checking
بررسی متقابل
interdependence
وابستگی متقابل
mutual inductance
القاگری متقابل
mutual energy
انرژی متقابل
reciprocal
عمل متقابل
counterpawn
پیاده متقابل
mutual assistance
کمک متقابل
mutual characteristic
مشخصه متقابل
transfer characteristic
مشخصه متقابل
reciprocation
عمل متقابل
mutual induction
القای متقابل
interdependence
اتکاء متقابل
counterpoise
سیم متقابل
mutual consistency
سازگاری متقابل
inter play
اثر متقابل
reciprocal trading
مبادله متقابل
cross reference
مراجعه متقابل
interaction curve
خم کنش متقابل
cross-checks
بررسی متقابل
harmonic mean
اعداد متقابل
crossecheck
بررسی متقابل
counterattack
حمله متقابل
cross purpose
قصد متقابل
interplay
اثر متقابل
transconductance
رسانایی متقابل
recriminations
تهمت متقابل
recrimination
تهمت متقابل
counterbid
پیشنهاد متقابل
counter gambit
گامبی متقابل
cross index
شاخص متقابل
eclipsed form
شکل متقابل
counterclaim
ادعای متقابل
logrolling
همکاری متقابل
counter fire
اتش متقابل
counter-measure
اقدام متقابل
counter-measures
اقدام متقابل
intervisibility
دید متقابل
counter offer
عرضه متقابل
counter purchase
خرید متقابل
crosstalk
مکالمه متقابل
counter offer
پیشنهاد متقابل
counter offensive
حمله متقابل
set off
دعوی متقابل
proportional
متقابل یا هماهنگ
counter offensive
پدافند متقابل
iteraction
عمل متقابل
opposite phase
فاز متقابل
counter trade
تجارت متقابل
counter transference
انتقال متقابل
counteraction
اقدام متقابل
back pressure
فشار متقابل
mutual conductance
رسانایی متقابل
grid anode transconductance
رسانایی متقابل
interdependency
اتکاء متقابل
counterclaim
دعوی متقابل
interaction
عمل متقابل
counter claim
دعوی متقابل
countermeasure
اقدام متقابل
intercorrelation
همبستگی متقابل
counter
ضربت متقابل
interaction
اثر متقابل
interaction
کنش متقابل
counter attraction
کشش متقابل
counter credit
اعتبار متقابل
countermeasures
اقدامات متقابل
counter propaganda
تبلیغ متقابل
counterwork
عمل متقابل
cross action
دعوی متقابل
cross bill
شکایت متقابل
cross feed
خورد متقابل
counter current
جریان متقابل
m
القاگری متقابل
mutual terms
شرایط متقابل
rebut
جواب متقابل دادن
ripostes
ضربه متقابل زدن
counter purchase
داد وستد متقابل
rebuts
جواب متقابل دادن
retaliation
عکس العمل متقابل
coefficient of mutual induction
ضریب القای متقابل
riposte
ضربه متقابل زدن
riposted
ضربه متقابل زدن
greco counter gambit
گامبی متقابل گرکو
intervisibility
قابلیت دید متقابل
riposting
ضربه متقابل زدن
conversion transconductance
رسانایی متقابل وارون
scandinavian defence
دفاع متقابل مرکزی
compensation trading
داد و ستد متقابل
rebutting
جواب متقابل دادن
rebuttal
عمل متقابل پس زنی
rebuttals
عمل متقابل پس زنی
countercheck
سرزنش وتوبیخ متقابل
internecine
کشتار متقابل قاتل
centre counter defence
دفاع متقابل مرکزی
social interaction
کنش متقابل اجتماعی
repost
ضربه متقابل زدن
rebutted
جواب متقابل دادن
differential field winding
سیمپیچ اهنربایی متقابل
counter current principle
اصول جریان متقابل
retorts
جواب متقابل دادن
counterplay
بازی شطرنج متقابل
interaction
عکس العمل متقابل
retort
جواب متقابل تلافی
retorts
جواب متقابل تلافی
cross fire
اتش گلوله متقابل
cross magnetizing
میدان مغناطیسی متقابل
visual interaction
کنش متقابل بصری
cross reference table
جدول ارجاع متقابل
benoni counter gambit
گامبی متقابل بنونی
retort
جواب متقابل دادن
opposed piston engine
موتور پیستون روبرو متقابل
queen's pawn counter gambit
گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
end centered unit cell
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
counter charge
دعوی متقابل در امر جزایی
unrequited
بدون تلافی یا عمل متقابل
mutual exclusion
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
countermeasures
اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
simultaneous foul
خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
subcontrary
مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
blamenfeld counter gambit
گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
countermeasures
پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
staunton defence
دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
cross fertile
اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
counteractive
خنثی کننده دارای عمل متقابل
falkbeer counter gambit
گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
subcontrariety
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
cross reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
eastern european mutual assisstance trea
پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
counter thrust variation
واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
charges
متهم ساختن
charge
متهم ساختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com