Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
aftereffect
اثر بعدی داور
Other Matches
projecting
تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر
goal judge
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
trimetrogon
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
refereed
داور
referees
داور
refereeing
داور
arbiters
داور
umpire
داور
umpired
داور
umpires
داور
referee
داور
umpiring
داور
judged
داور
judging
داور
jurors
داور
judges
داور
juror
داور
markers
داور
marker
داور
arbitrators
داور
arbitrator
داور
arbitator
داور
arbiter
داور
judge
داور
umpired
داور مانور
field judge
داور میدان
umpire
کمک داور
arbiters
قاضی داور
referee's whistle
سوت داور
umpires
کمک داور
umpire
داور مانور
referee throw
پرتاب داور
referee stops contest
استوپ داور
arbiter
قاضی داور
sole arbitrator
داور منفرد
umpired
کمک داور
netcord umpire
داور تور
referees
داور مسابقات
line official
داور خط تجمع
judicial arbitrator
داور قضائی
refereeing
داور مسابقات
judicial arbitrator
داور قانونی
refereed
داور مسابقات
placing judge
داور خط پایان
umpiring
کمک داور
head linesman
داور خط کناری
umpiring
داور مانور
referee
داور مسابقات
umpires
داور مانور
net cord judge
داور تور
awarded
رای داور
award
رای داور
foot fault judge
کمک داور
ump
کمک داور
awards
رای داور
awarding
رای داور
fukushin
کمک داور کاراته
umpire
سرداور داور مسابقات
the judgewas corrupted
داور به رشوه تطییع شد
stops
استوپ داور بوکس
jooshim
داور کنار تکواندو
referees
داور مسابقات شدن
ground judge
داور زمین شمشیربازی
referees
داور بالای والیبال
deashim
داور وسط تکواندو
umpired
سرداور داور مسابقات
referee
داور مسابقات شدن
umpiring
سرداور داور مسابقات
refereed
داور مسابقات شدن
refereed
داور بالای والیبال
refereeing
داور مسابقات شدن
refereeing
داور بالای والیبال
dissent
مشاجره بر سر رای داور
dissented
مشاجره بر سر رای داور
dissents
مشاجره بر سر رای داور
stopping
استوپ داور بوکس
referee
داور بالای والیبال
sole arbitrator
حکم یا داور انحصاری
shushin
داور وسط کاراته
stop
استوپ داور بوکس
stopped
استوپ داور بوکس
umpires
سرداور داور مسابقات
back judge
داور در محوطه دفاعی
justiciary
داور عالی رتبه
protest
اعتراض به رای داور کشتی
protesting
اعتراض به رای داور کشتی
The referee blew for full-time.
داور سوت پایان بازی را زد.
protests
اعتراض به رای داور کشتی
backfield
جای بازیگر پشت داور
flagman
داور مخصوص تشخیص امتیاز
protested
اعتراض به رای داور کشتی
officiating
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
patrol judge
داور برج طول مسیر اسبدوانی
The referee put a boycott on him .
داور اورا از بازی محروم کرد
referee's position
اعلام کشتی در خاک از سوی داور
officiate
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
rhadamanthus
داور سخت گیر ورشوه خوار
order of service
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
twos
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
slow whistle
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
two
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
paddock judge
داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
inspector
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspectors
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
jump ball
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
technical foul
خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
chest protector
لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
appeal play
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
ulterior
بعدی
cubical
سه بعدی
one dimentional
یک بعدی
unidimensional
یک بعدی
unidimensional
تک بعدی
two-dimensional
دو بعدی
succeeding
بعدی
one dimentional
تک بعدی
second thoughts
بعدی
furthers
بعدی
tridimensional
سه بعدی
three dimentional
سه بعدی
solid
سه بعدی
three dimensional
سه بعدی
spatial
سه بعدی
subsequent
بعدی
solids
سه بعدی
puisne
بعدی
serotine
بعدی
furthering
بعدی
future
بعدی
two dimensional
دو بعدی
three-dimensional
سه بعدی
further
بعدی
furthered
بعدی
holographic image
نمایی از شی سه بعدی
four dimensional
چهار بعدی
multidimensional
چند بعدی
latter day
روز بعدی
aftereffect
اثر بعدی
two demensional chromatography
کروماتوگرافی دو بعدی
immediate destination
مقصد بعدی
follow up supply
اماد بعدی
follow up
اقدامات بعدی
versatile
چند بعدی
hologram
تصویر سه بعدی
holograms
تصویر سه بعدی
deep space
فضای سه بعدی
three dimentional array
ارایه سه بعدی
aftertaste
لذت بعدی
aftertastes
لذت بعدی
illusiansm
نقاشی سه بعدی
3D analysis
آنالیز سه بعدی
dosseret
بلوک سه بعدی
3D analysis
بررسی سه بعدی
follow up
اماد بعدی
feeder report
گزارشات بعدی
tother
بعدی دیگر
tother
نفر بعدی
t' other
بعدی دیگر
three dimensional lattice
شبکه سه بعدی
one dimensional array
ارایه یک بعدی
three dimensional polymer
بسپار سه بعدی
triaxial test
ازمایش سه بعدی
stereoscope
سه بعدی نما
tridimensionality
حالت سه بعدی
two dimensional array
ارایه دو بعدی
two dimensional lattice
شبکه دو بعدی
after-effects
تاثیر بعدی
after-effect
تاثیر بعدی
n cube
مکعب N بعدی
t' other
نفر بعدی
stereognosis
ادراک سه بعدی
space frame
قاب سه بعدی
solid geometry
هندسه سه بعدی
stereoscopic vision
دید سه بعدی
aftermath
عواقب بعدی
unidimensionality
یک بعدی بودن
multidimentional
چند بعدی
subsere
توالی بعدی
succeeding generation
نسل بعدی
perspective space
نمایش فضای سه بعدی
bin
بلوک سه بعدی الکترونیکی
depth quening
سه بعدی کردن یک شی دوبعدی
afterimage
تصویر بعدی چیزی
ulterior plans
تدابیر اجل بعدی
post indexing
فهرست سازی بعدی
space time
دستگاه چهار بعدی
bins
بلوک سه بعدی الکترونیکی
three dimentional spreadsheet
صفحه گسترده سه بعدی
post indexing
شاخص گذاری بعدی
color solid
سه بعدی رنگ نما
increments
حرکت به محل بعدی
second best
نفر بعدی درجه دو
second-best
نفر بعدی درجه دو
next state function
تابع حالت بعدی
Turn left at the next corner.
سر پیچ بعدی به چپ بپیچید.
isometric Projection
[نقشه هم اندازه سه بعدی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com