Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
datum
اثر جذر و مد دریا محل زیردریایی در عمق اب
Other Matches
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
conventional submarine
زیردریایی معمولی زیردریایی غیرهستهای
subroc
موشک نصب شده روی زیردریایی موشک مخصوص زیردریایی
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
antisubmarine screen
پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
antisubmarine
ضد زیردریایی
submarine boat
زیردریایی
torpedoing
موشک ضد زیردریایی
torpedoes
موشک ضد زیردریایی
albacore
زیردریایی الباکور
silent running
سکوت زیردریایی
torpedoed
موشک ضد زیردریایی
subsurface
زیردریایی زیرابی
submarine chaser
ناوچه ضد زیردریایی
sqid
خمپاره ضد زیردریایی
sill
پشته زیردریایی
sills
پشته زیردریایی
deep submergence
زیردریایی نجات
albacore
نوعی زیردریایی
torpedo
موشک ضد زیردریایی
tinfish
موشک ضد زیردریایی
aluminaut
زیردریایی الومینیومی
alvin
یک نوع زیردریایی
antisubmarine search
کاوش ضد زیردریایی
antisubmarine torpedo
اژدر ضد زیردریایی
killer submarine
زیردریایی شکاری
lifeguard submarine
زیردریایی نجات
asroc
راکت ضد زیردریایی
astro
اژدر زیردریایی
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
antisubmarine barrier
مانع ضد زیردریایی
nukes
زیردریایی اتمی
antisubmarine
مخرب زیردریایی
nuke
زیردریایی اتمی
nuked
زیردریایی اتمی
nuking
زیردریایی اتمی
antisubmarine action
عمل ضد زیردریایی
antisubmarine action
مکانیسم ضد زیردریایی
submariner
خدمه زیردریایی
submarine
با زیردریایی حمله کردن
hunting
شکار دشمن یا زیردریایی
submarines
با زیردریایی حمله کردن
rescue chamber
اطاقک نجات زیردریایی
silent running
حرکت زیردریایی با سکوت
air surface zone
منطقه عملیات ضد زیردریایی
command active sonobuoy system
وسیله اکتشاف زیردریایی
creeping attack
تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
antisubmarine search
عملیات تجسس ضد زیردریایی
sonobuoy
بویه صوتی و ضد زیردریایی سونوبوی
terne
نوعی موشک ضد زیردریایی نروژی
datum time
ساعت تعیین محل زیردریایی
magnetic anomaly detection gear
دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
deep submergence
زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
nuclear submarine
زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
seadata
اطلاعات مربوط به ردگیری زیردریایی دشمن
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
hoverting
ثابت ماندن در یک نقطه یا ارتفاع حفظ عمق زیردریایی
orion
نوعی هواپیمای چهارموتوره ملخ دار ضد زیردریایی باموتور توربوجت
sea bat
نوعی هلیکوپتر ضد زیردریایی که دارای سونار اکتشافی واژدر صوتی است
spitting
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
hunter killer
نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
submarine sanctuaries
مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
evasive steering
اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
balancing
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
haven submarine
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
high water line
خط مد دریا
seabed
کف دریا
on the sea
دریا
bree
دریا
benthos
ته دریا
saltwater
اب دریا
sea froth
کف دریا
sea bed
کف دریا
sepiolite
کف دریا
floods
رو د دریا
d.j.'s locker
ته دریا
meerschaum
کف دریا
meerscham
کف دریا
holm
دریا
waterscape
اب دریا
acajou
دریا
cuttle bone
کف دریا
cuttlebone
کف دریا
asea
در دریا
asea
به دریا
lough
اب دریا
sea foam
کف دریا
overboard
در دریا
at sea
در دریا
flooded
رو د دریا
flood
رو د دریا
ocean foam
کف آب دریا
the wave
دریا
the deep
دریا
the blue
دریا
high tides
مد دریا
spume
کف آب دریا
channel
دریا
channeled
دریا
channeling
دریا
channelled
دریا
channels
دریا
ground
کف دریا
sea foam
کف آب دریا
high water
مد دریا
beach foam
کف آب دریا
sea
دریا
seas
دریا
high tide
مد دریا
merest
دریا
main
دریا
mere
دریا
sea anchor
لنگر دریا
sea girt
دریا بست
chlorinity
غلظت اب دریا
sea duty
خدمت دریا
upcountry
دور از دریا
by water
از راه دریا
sea purse
گرداب دریا
sailer
دریا نورد
seahorses
اسب دریا
two star
دریا دار
transmarine
فرا دریا
poseidon
خدای دریا
the waves of the sea
خیزابهای دریا
the waves of the sea
امواج دریا
pelagic
ساکن دریا
by sea
ازراه دریا
waterscape
منظره اب دریا
bottom bounce
انعکاس از کف دریا
sea cock
شیر دریا
sea coast
ساحل دریا
sea coast
کرانه دریا
sea born
زاده دریا
risk
دل به دریا زدن
adventure
دل به دریا زدن
sea board
کناره دریا
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
surface-to-air
دریا به هوا
sea bed
بستر دریا
seahorse
اسب دریا
seabirds
مرغ دریا
seabird
مرغ دریا
deep-sea
ژرف دریا
the sea was lulled
دریا ساکت شد
the lid of a kettle
دریا سر کتلی
shipman
دریا نورد
holding ground
گیرایی کف دریا
seapuss
گرداب دریا
seagoing
دریا نورد
seagoing
دریا پیما
sea water damage
خسارت اب دریا
seagoer
دریا نورد
seagirt
محاط دریا
seafolk
دریا نوردان
seacraft
دریا نوردی
mal de mer
ناخوشی دریا
maldemer
ناخوشی دریا
man overboard
ادم به دریا
marine transgression
پیشروی دریا
marooner
دریا زن غارتگر
seacoast
دریا کنار
seacoast
ساحل دریا
on shore winds
دریا باد
seaward
بسوی دریا
oversea
انطرف دریا
out bound
رهسپار دریا
thalassophobia
دریا هراسی
sea shore
کرانه دریا
dead in the water
متوقف در دریا
ocean bound
رهشپار دریا
datum level
سطح اب دریا
sea sickness
دریا گرفتگی
davy jones
جنی دریا
sea state
حالت دریا
sea state
وضعیت دریا
naval aviation
هوا دریا
shipper
دریا نورد
seaworthy
اماده دریا
heave of the sea
زورخیزاب دریا
seaway
دریا راه
seaborne
دریا برد
bay salt
نمک دریا
seascapes
دورنمای دریا
seaport
بندرساحلی دریا
seaport
دریا بندر
coast
کنار دریا
sailors
دریا نورد
sailor
دریا نورد
seaports
بندرساحلی دریا
high tides
حداکثر مد دریا
sea-going
باب دریا
shores
کنار دریا
shore
ساحل دریا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com