Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (6 milliseconds)
English
Persian
license
اجازه رفتن دادن
licensing
اجازه رفتن دادن
licence
اجازه رفتن دادن
licences
اجازه رفتن دادن
licenses
اجازه رفتن دادن
Other Matches
to beg leave
اجازه رفتن
let out
<idiom>
اجازه بیرون رفتن یا فرارکردن
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
degradation
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
to allow
اجازه دادن
permit
اجازه دادن
suffered
اجازه دادن
permits
اجازه دادن
suffer
اجازه دادن
grants
اجازه دادن
granted
اجازه دادن
grant
اجازه دادن
suffers
اجازه دادن
have it
<idiom>
اجازه دادن
permitting
اجازه دادن
go through
<idiom>
اجازه دادن
to admit of
اجازه دادن
allowances
اجازه دادن
lets
اجازه دادن
allow
اجازه دادن
authorizes
اجازه دادن
authorize
اجازه دادن
grant
اجازه دادن
lincense or cence
اجازه دادن
authorising
اجازه دادن
letting
اجازه دادن
take in
<idiom>
اجازه دادن
authorises
اجازه دادن
allowance
اجازه دادن
authorizing
اجازه دادن
let
اجازه دادن
keep the ball rolling
<idiom>
اجازه فعالیت دادن
keep the home fires burning
<idiom>
اجازه ادامه دادن
allowing
اجازه دادن ستودن
authorisations
اختیاردادن اجازه دادن
authorization
اختیاردادن اجازه دادن
to permit oneself
بخود اجازه دادن
thole
گذاردن اجازه دادن
to let in
اجازه دخول دادن
allows
اجازه دادن ستودن
keep someone on
<idiom>
اجازه همکاری دادن
let someone through
اجازه ورود دادن
allow
اجازه دادن ستودن
entered
اجازه دخول دادن
enters
اجازه دخول دادن
give out
<idiom>
اجازه فرار دادن
let by
اجازه رد شدن دادن
let in
اجازه دخول دادن
enter
اجازه دخول دادن
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
lincense
اجازه یا پروانه یا امتیاز دادن به
give oneself up to
<idiom>
اجازه خوشی را به کسی دادن
to give a
اجازه حضوردادن گوش دادن
to permit somebody something
به کسی اجازه چیزی را دادن
take on
<idiom>
استخدام کردن،اجازه دادن
to license a play
اجازه نمایش داستانی را دادن
let out
اجازه بیرون امدن دادن
to empower somebody to participate
به کسی اجازه شرکت کردن دادن
to let out
اجازه برون امدن دادن اشکارساختن
franked
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frank
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
to let it get to that point
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
franking
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
give free rein to
<idiom>
اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
franks
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
authorizing
اجازه دادن برای انجام کاری
authorizes
اجازه دادن برای انجام کاری
authorize
اجازه دادن برای انجام کاری
authorising
اجازه دادن برای انجام کاری
authorises
اجازه دادن برای انجام کاری
authorize
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizes
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorises
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorising
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizing
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
graceful degradation
اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
palms
کش رفتن رشوه دادن
palm
کش رفتن رشوه دادن
to go off
بفروش رفتن نتیجه دادن
raced
مسابقه دادن بسرعت رفتن
race
مسابقه دادن بسرعت رفتن
lay
نشانه رفتن قرار دادن
lays
نشانه رفتن قرار دادن
races
مسابقه دادن بسرعت رفتن
flow diagram
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
finder
واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
flowchart
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
take gas
از دست دادن کنترل و به زیرموج رفتن
to make a move
پاشدن و رفتن مهره را تکان دادن
to show one out
راه بیرون رفتن را بکسی نشان دادن
show one out
راه بیرون رفتن را به کسی نشان دادن
to continue one's progress
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
lead the way
<idiom>
جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
exquatur
اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
clearance
اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
c
استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
hopping
پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hops
پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hopped
پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
hop
پرواز دادن لنگان لنگان راه رفتن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
lets
اجاره دادن اجاره رفتن
letting
اجاره دادن اجاره رفتن
let
اجاره دادن اجاره رفتن
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
licensing
اجازه
ratification
اجازه
okay
اجازه
permits
اجازه
authorisations
اجازه
by permission of
با اجازه
permitting
اجازه
ok
اجازه
license
اجازه
permit
اجازه
liberty
اجازه
liberties
اجازه
warrent
اجازه
leaving
اجازه
authorization
اجازه
licensure
اجازه
authority
اجازه
unauthorized
بی اجازه
licenses
اجازه
approval
اجازه
fiat
اجازه
fiats
اجازه
permission
اجازه
leave
اجازه
licences
اجازه
licence
اجازه
accessed
اجازه دخول
token
اجازه ورود
to ask permission
اجازه خواستن
accesses
اجازه دخول
inofficial
بدون اجازه
licensable
قابل اجازه
accessing
اجازه دخول
tokens
اجازه ورود
may i take it please
اجازه می فرمایید
released
اجازه صدور
release
اجازه صدور
billeted
اجازه نامه
billeting
اجازه نامه
by your leave
با اجازه شما
billets
اجازه نامه
audience
اجازه حضور
permissive
اجازه دهنده
approach clearance
اجازه تقرب
warranting
اجازه قانونی
if you please
با اجازه شما
warranties
تعهدنامه اجازه
billet
اجازه نامه
releases
اجازه صدور
access
اجازه دخول
warrant
اجازه قانونی
authority
توانایی اجازه
full power of attorney
اجازه نامه
authority
اجازه اعتبار
letter of attorney
اجازه نامه
warranty
تعهدنامه اجازه
acquisition authority
اجازه خرید
warrant of attorney
اجازه نامه
power of attorney
اجازه نامه
power of procuration
اجازه نامه
certificate of authority
اجازه نامه
imprimatur
اجازه چاپ
audiences
اجازه حضور
passports
اجازه مسافرت
passport
اجازه مسافرت
clearance
اجازه زدودگی
warrants
اجازه قانونی
warranted
اجازه قانونی
approach clearance
اجازه فرود
authorizations
اختیار اجازه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com