Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
i beg leave to say
اجازه میخواهم بگویم
Other Matches
iam inclined to think
میخواهم بگویم
permit me to say
اجازه دهید بگویم
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
i cannot say him nay
بگویم
i scarcely know what to say
نمیدانم چه بگویم
i wish i might speak
کاش می توانستم سخن بگویم
I dont wish ( want ) to malign anyone .
میل ندارم بد کسی را بگویم
How many times do I have to tell you that …
چند بار باید به شما بگویم که ...
The exam was too easy for words .
امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
You have to listen to me.
شما باید به من گوش بکنید
[ببینید چی می خواهم بگویم]
.
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
اجازه ترخیص اجازه نامه
I'd like ...
من ... را میخواهم.
I'd like a ...
من یک ... میخواهم.
I'd like ...
من ... میخواهم.
I'd like some orange juice.
من آب پرتقال میخواهم.
i am in a hurry for it
زود میخواهم
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some hair gel.
من کمی ژل مو میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like a dye.
من رنگ مو میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ...
من کمی ... میخواهم.
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
I'd like to try ...
من میخواهم ... را امتحان کنم.
I'd like to pay.
میخواهم پرداخت کنم.
an inceptive
یعنی میخواهم لرزکنم
I'd like breakfast, please.
لطفا صبحانه میخواهم.
I'd like a room with twin beds.
من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
I'd like a dessert, please.
لطفا دسر میخواهم.
I'd like a room with bath.
من یک اتاق با حمام میخواهم.
Fine, I will take it.
خوب من اتاق را میخواهم.
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
I'd like a face-pack.
من ماسک صورت میخواهم.
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I need them tonight.
من آنها را امشب میخواهم.
I'd like a shave.
میخواهم ریشم را بزنم.
I need them today.
من آنها را امروز میخواهم.
I will be staying a month
من میخواهم یک ماه بمانم.
i wish to stay here
میخواهم اینجا بمانم
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
i want you to go
میخواهم شما بروید
I will be staying a few days
من میخواهم یک هفته بمانم.
I'd like a sinlge room.
من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I want full insurance.
من با بیمه کامل میخواهم.
i express my regret for it
پوزش میخواهم که چنین شد
I need them before friday.
من آنها را قبل از جمعه میخواهم.
I will be staying a few days
من میخواهم چند روزی بمانم.
I'd like a shave.
میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
I'd like something to eat.
چیزی برای خوردن میخواهم.
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
I want one of these please.
لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
I'd like something to drink.
چیزی برای نوشیدن میخواهم.
I'd like a shampoo and set.
شامپو و خشک کردن میخواهم.
I'd like to hire a car.
من میخواهم یک اتومبیل اجاره کنم.
I'd like some small change.
من قدری پول خرد میخواهم.
i beg your pardon
پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like a double bed room.
من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
I'd like to change some 1000 euro.
میخواهم ۱۰۰۰ یورو را تبدیل کنم.
I want these clothes washed.
من میخواهم این لباس ها شسته شود.
I want these clothes ironed.
من میخواهم این لباس ها اتو شود.
I'd like a shampoo for dry hair.
من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
I'd like a shampoo for greasy hair.
من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
I want these clothes cleaned.
من میخواهم این لباس ها تمیز شود.
I'd like a haircut, please.
لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
I want to leave the car in the railway station
من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
give someone an inch and they will take a mile
<idiom>
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
licensing
اجازه
licensure
اجازه
permits
اجازه
authorization
اجازه
fiats
اجازه
fiat
اجازه
ratification
اجازه
permit
اجازه
licenses
اجازه
licences
اجازه
authority
اجازه
license
اجازه
permitting
اجازه
liberties
اجازه
approval
اجازه
warrent
اجازه
leaving
اجازه
liberty
اجازه
ok
اجازه
licence
اجازه
okay
اجازه
unauthorized
بی اجازه
authorisations
اجازه
permission
اجازه
by permission of
با اجازه
leave
اجازه
permissive
اجازه دهنده
passports
اجازه مسافرت
passport
اجازه مسافرت
imprimatur
اجازه چاپ
warrants
اجازه قانونی
warranting
اجازه قانونی
warranted
اجازه قانونی
inofficial
بدون اجازه
warrant
اجازه قانونی
authorizing
اجازه دادن
authorizes
اجازه دادن
authorize
اجازه دادن
licensable
قابل اجازه
if you please
با اجازه شما
flight clearance
اجازه پرواز
letting
اجازه دادن
lets
اجازه دادن
let
اجازه دادن
acquisition authority
اجازه خرید
authorizations
اختیار اجازه
approach clearance
اجازه فرود
approach clearance
اجازه تقرب
by your leave
با اجازه شما
conge
اجازه عبور
feu
اجازه همیشگی
authorising
اجازه دادن
lincense or cence
اجازه دادن
authorises
اجازه دادن
audience
اجازه حضور
go through
<idiom>
اجازه دادن
billets
اجازه نامه
have it
<idiom>
اجازه دادن
billeting
اجازه نامه
billeted
اجازه نامه
billet
اجازه نامه
take in
<idiom>
اجازه دادن
warranty
تعهدنامه اجازه
warranties
تعهدنامه اجازه
grants
اجازه دادن
granted
اجازه دادن
audiences
اجازه حضور
without a by your leave
بی اجازه بی خداحافظی
may i take it please
اجازه می فرمایید
searcher warrant
اجازه بازرسی
searcher warrant
اجازه تفتیش
to admit of
اجازه دادن
to ask permission
اجازه خواستن
to beg leave
اجازه رفتن
to obtain permission
اجازه گرفتن
suffers
اجازه دادن
suffered
اجازه دادن
suffer
اجازه دادن
to permit oneself
اجازه خواستن
transit bill
اجازه عبور
grant
اجازه دادن
tokens
اجازه ورود
token
اجازه ورود
authority
توانایی اجازه
releases
اجازه صدور
released
اجازه صدور
allow
اجازه دادن
release
اجازه صدور
grant
اجازه دادن
passage
اجازه عبور
power of attorney
اجازه نامه
consents
رضا اجازه
power of authority
اجازه نامه
consenting
رضا اجازه
power of procuration
اجازه نامه
consented
رضا اجازه
warrant of attorney
اجازه نامه
consent
رضا اجازه
passages
اجازه عبور
letter of attorney
اجازه نامه
full power of attorney
اجازه نامه
accessing
اجازه دخول
accesses
اجازه دخول
accessed
اجازه دخول
access
اجازه دخول
clearance
اجازه زدودگی
certificate of authority
اجازه نامه
licensing
اجازه نامه
forbid
اجازه ندادن
permits
اجازه دادن
forbids
اجازه ندادن
connivance
اجازه ضمنی
permitting
اجازه دادن
permit
اجازه دادن
license
اجازه نامه
to allow
اجازه دادن
authority
اجازه اعتبار
passes
اجازه عبور
passed
اجازه عبور
allowance
اجازه دادن
search warrant
اجازه تفتیش
pass
اجازه عبور
allowances
اجازه دادن
search warrants
اجازه تفتیش
admission
اجازه بستری
[در بیمارستان]
passed
<adj.>
<past-p.>
اجازه داده شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com