English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
lincense اجازه یا پروانه یا امتیاز دادن به
Other Matches
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
indult اجازه نامه امتیاز
granted امتیاز اجازه واگذاری رسمی
grants امتیاز اجازه واگذاری رسمی
grant امتیاز اجازه واگذاری رسمی
billeting پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billet پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billets پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billeted پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
lincense or cence مجاز کردن پروانه دادن
licenses پروانه دادن مرخص کردن
licence پروانه دادن مرخص کردن
licensing پروانه دادن مرخص کردن
licences پروانه دادن مرخص کردن
license پروانه دادن مرخص کردن
chartering پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartered پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charters پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charter پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
awarding of points امتیاز دادن
odder امتیاز دادن
oddest امتیاز دادن
odd امتیاز دادن
handicaps امتیاز دادن اشکال
handicap امتیاز دادن اشکال
investitures سرمایه گذاری دادن امتیاز
investiture سرمایه گذاری دادن امتیاز
wipe out شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
lodd of down از دست دادن امتیاز فرود به علت پنالتی
allowance اجازه دادن
allowances اجازه دادن
authorize اجازه دادن
suffered اجازه دادن
lincense or cence اجازه دادن
suffer اجازه دادن
have it <idiom> اجازه دادن
authorizing اجازه دادن
to allow اجازه دادن
authorises اجازه دادن
authorising اجازه دادن
authorizes اجازه دادن
grants اجازه دادن
to admit of اجازه دادن
suffers اجازه دادن
grant اجازه دادن
permits اجازه دادن
lets اجازه دادن
granted اجازه دادن
permit اجازه دادن
letting اجازه دادن
take in <idiom> اجازه دادن
go through <idiom> اجازه دادن
permitting اجازه دادن
let اجازه دادن
allow اجازه دادن
grant اجازه دادن
entered اجازه دخول دادن
license اجازه رفتن دادن
enter اجازه دخول دادن
keep someone on <idiom> اجازه همکاری دادن
licensing اجازه رفتن دادن
licenses اجازه رفتن دادن
give out <idiom> اجازه فرار دادن
licence اجازه رفتن دادن
authorisations اختیاردادن اجازه دادن
to permit oneself بخود اجازه دادن
to let in اجازه دخول دادن
enters اجازه دخول دادن
keep the home fires burning <idiom> اجازه ادامه دادن
allow اجازه دادن ستودن
allowing اجازه دادن ستودن
allows اجازه دادن ستودن
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
thole گذاردن اجازه دادن
authorization اختیاردادن اجازه دادن
licences اجازه رفتن دادن
let someone through اجازه ورود دادن
let by اجازه رد شدن دادن
let in اجازه دخول دادن
try کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
butterfly saddle rug قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
par in پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
give oneself up to <idiom> اجازه خوشی را به کسی دادن
to license a play اجازه نمایش داستانی را دادن
take on <idiom> استخدام کردن،اجازه دادن
to permit somebody something به کسی اجازه چیزی را دادن
to give a اجازه حضوردادن گوش دادن
let out اجازه بیرون امدن دادن
handicaps امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
goal light چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
franking اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
authorizing اجازه دادن برای انجام کاری
to let it get to that point اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
franked اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
to let out اجازه برون امدن دادن اشکارساختن
frankest اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frank اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
authorises اجازه دادن برای انجام کاری
authorizes اجازه دادن برای انجام کاری
franker اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
to empower somebody to participate به کسی اجازه شرکت کردن دادن
authorize اجازه دادن برای انجام کاری
give free rein to <idiom> اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
franks اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
authorising اجازه دادن برای انجام کاری
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
authorize اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorises اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorising اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizes اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizing اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
graceful degradation اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
flow diagram صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
finder واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
flowchart صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
exquatur اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
c استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
moths پروانه
moth پروانه
fanning پروانه
pass پروانه
fanned پروانه
fans پروانه
passed پروانه
licensure پروانه
purple emperor پروانه
passes پروانه
micro پروانه
micros پروانه
licensing پروانه
butterfly پروانه
fan پروانه
licences پروانه
indult پروانه
license پروانه
licence پروانه
licenses پروانه
butterflies پروانه
propeller پروانه
butterflyer شناگر پروانه
fan belt تسمه پروانه
hawk moth پروانه بید
licensee دارنده پروانه
licensee پروانه دار
papers جواز پروانه
permit پروانه جواز
papering جواز پروانه
papered جواز پروانه
paper جواز پروانه
licensees پروانه دار
licensees دارنده پروانه
permit پروانه پته
permits پروانه جواز
butterfly knot گره پروانه
laissez passer پروانه عبور
butterfly شنای پروانه
butterflies شنای پروانه
permitting پروانه پته
butterfly plan طرح پروانه ای
impeller پروانه موتور
propeller پروانه کشتی
butterflies بشکل پروانه
fan belts تسمه پروانه
permitting پروانه جواز
permits پروانه پته
tetrapod پروانه چهار پا
building permit پروانه ساختمان
butterfly بشکل پروانه
fanned پروانه اتومبیل
fliers پروانه موتور
papilionidae تبره پروانه
licensing پروانه جواز
screwpropeller پروانه کشتی
propeller fan پروانه گردان
propeller blade تیغه پروانه
breaststroke شنای پروانه
licence پروانه جواز
fanning پروانه اتومبیل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com