Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English
Persian
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
Other Matches
evasive steering
اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
evade
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evasion and scape
تاکتیک فرار از اسارت واجتناب از دستگیری مجدد به وسیله دشمن
evade
گریز از دشمن
evading
گریز از دشمن
evaded
گریز از دشمن
evades
گریز از دشمن
evasion and scape
گریز و فراراز دست دشمن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
avoidance
اجتناب
eschewal
اجتناب
shirked
اجتناب
shirks
اجتناب
shirking
اجتناب
shirk
اجتناب
elusion
اجتناب
aviod
اجتناب کردن از
pass
اجتناب کردن
passes
اجتناب کردن
avoidancae training
اجتناب اموزی
avoidance gradient
شیب اجتناب
active avoidance
اجتناب فعال
passed
اجتناب کردن
inevitable
اجتناب ناپذیر
forbears
اجتناب کردن از
eschew
اجتناب کردن
eschewed
اجتناب کردن
steer clear
اجتناب کردن
eschews
اجتناب کردن
eschewing
اجتناب کردن
forbear
اجتناب کردن از
evitable
اجتناب پذیر
avoidable
اجتناب پذیر
unavoidable
اجتناب ناپذیر
elude
اجتناب کردن از
eluding
اجتناب کردن از
eluded
اجتناب کردن از
unalterable
<adj.>
اجتناب ناپذیر
to shuffle throuch shun
اجتناب کردن از
inescapable
غیرقابل اجتناب
eludes
اجتناب کردن از
unalienable
<adj.>
اجتناب ناپذیر
stay away from
<idiom>
اجتناب کردن
steer clear of someone
<idiom>
اجتناب کردن
inalienable
<adj.>
اجتناب ناپذیر
absolute
<adj.>
اجتناب ناپذیر
inevitable
<adj.>
اجتناب ناپذیر
indispensable
<adj.>
اجتناب ناپذیر
risk avoider
اجتناب کننده از ریسک
avoidable costs
هزینههای قابل اجتناب
inevitable
غیر قابل اجتناب
refrainment
خود داری اجتناب
unavoidable
غیر قابل اجتناب
risk avoider
اجتناب کننده از خطر
to stay away from something
اجتناب کردن از چیزی یا جایی
emergency risk
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
end on
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
tax avoidance
اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
last chance rule
مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
out flank
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repels
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
stagnation thesis
ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
terrain avoidance
اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
lay up
ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
chopped
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chop
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
foes
دشمن
hostile
دشمن
foe
دشمن
adversary
دشمن
adversaries
دشمن
abhorrer
دشمن
xenophobe
دشمن
foeman
دشمن
adversarial
دشمن
at d.
دشمن
enemy
دشمن
enemies
دشمن
antagonises
دشمن کردن
archenemy
دشمن بزرگ
arch enemy
دشمن بزرگ
merged
دشمن فاهر شد
antagonized
دشمن کردن
antichrst
دشمن مسیح
antagonize
دشمن کردن
alien enemy
دشمن خارجی
antagonised
دشمن کردن
antagonising
دشمن کردن
antagonizing
دشمن کردن
antagonizes
دشمن کردن
contain
احاطه دشمن
front
سمت دشمن
the enemy
کشتی دشمن
fronting
سمت دشمن
hostile battery
اتشبار دشمن
hostile artillery
توپخانه دشمن
xenophobe
دشمن بیگانه
hateable
دشمن داشتنی
contained
احاطه دشمن
man hater
دشمن ادم
the enemy
نیروی دشمن
potential enemy
دشمن اصلی
engagement
درگیری با دشمن
engagements
درگیری با دشمن
potential enemy
دشمن حتمی
contains
احاطه دشمن
unfriendly
دشمن ناشناس
nemesis
دشمن بزرگ
waning
جنگ دشمن
wanes
جنگ دشمن
waned
جنگ دشمن
wane
جنگ دشمن
enemy
دشمن کردن
enemy forces
نیروهای دشمن
enemy state
دولت دشمن
enemy state
حکومت دشمن
antagonists
رقیب دشمن
feudist
متحد دشمن
antagonist
رقیب دشمن
enemies
دشمن کردن
harass
ایذا کردن دشمن
harasses
ایذا کردن دشمن
betrayed
تسلیم دشمن کردن
repulsing
پس زدن دشمن وازدن
to roll up the enemy line
بخط دشمن کردن
betraying
تسلیم دشمن کردن
betrays
تسلیم دشمن کردن
repulse
پس زدن دشمن وازدن
harass
ناراحت کردن دشمن
repulsed
پس زدن دشمن وازدن
repulses
پس زدن دشمن وازدن
harasses
ناراحت کردن دشمن
betray
تسلیم دشمن کردن
betrayment
تسلیم به دشمن کردن
close in
نزدیک شدن به دشمن
close with
نزدیک شدن به دشمن
to pierce the enemy's line
دشمن رخنه کردن
One enemy is one too many.
یک دشمن هم زیاد است
He gave the inemy no respite .
به دشمن مهلت نداد
trophy of war
غنیمت جنگی از دشمن
flank crossing
عبوراز جناح دشمن
hunting
شکار دشمن یا زیردریایی
To the envy of our enemies .
به کوری چشم دشمن
enemy in liken of friend
دشمن در لباس دوست
break through
نفوذکردن در مواضع دشمن
threats
دشمن تهدید کردن
harassing
به هم زدن کارایی دشمن
suspect battery
اتشبار مشکوک دشمن
action station
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
threat
دشمن تهدید کردن
line of approach
راه تقرب به دشمن
break off
قطع تماس با دشمن
scramble
درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambles
درگیر شدن باهواپیمای دشمن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com