Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
Other Matches
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
annotation
توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
annotations
توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
run
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
parallels
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
run
اجرای
Sound Blaster
و پس اجرای آن
runs
اجرای
rerun
اجرای مجدد
machine run
اجرای ماشین
administer justice
اجرای عدالت
execution of judgments
اجرای احکام
enforcement of a judgment
اجرای حکم
post strike
بعد از اجرای تک
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
program execution
اجرای برنامه
ground work
اجرای فن در خاک
execution of wills
اجرای وصایا
plan implementation
اجرای برنامه
budget execution
اجرای بودجه
use
اجرای چیزی
conduct of fire
اجرای اتش
uses
اجرای چیزی
conduct of fire
اجرای تیراندازی
auto da fe
اجرای رای
concurrent execution
اجرای همزمان
carry out the obligations
اجرای تعهدات
performance of a contract
اجرای قرارداد
test run
اجرای ازماینده
parallel run
اجرای موازی
test run
اجرای ازمایشی
dry run
اجرای ازمایشی
concurrently
اجرای همزمان
administration of justice
اجرای عدالت
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
multi tasking
اجرای چندین کار
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
self aid
اجرای کمکهای اولیه
checks
اجرای خشک یک برنامه
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
task force
نیروی اجرای عملیات
task forces
نیروی اجرای عملیات
multitasking
اجرای چندین کار
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
checked
اجرای خشک یک برنامه
check
اجرای خشک یک برنامه
administration of a will
اجرای وصیت نامه
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
techniques
روش یا فن اجرای کار
desks
اجرای خشک برنامه
desk
اجرای خشک برنامه
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
war game
اجرای بازی جنگ
final process
دستور اجرای حکم
technique
روش یا فن اجرای کار
by the number
اجرای فرمان با شماره
wargaming
اجرای بازی جنگ
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
task element
عنصر اجرای عملیات
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
concept of operations
روش اجرای عملیات
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
target system
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
ambuscade
دام محل اجرای کمین
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
passes
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passed
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
pass
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passive
وقت کشی بدون اجرای فن
concept
تدبیر روش اجرای یک چیز
concepts
تدبیر روش اجرای یک چیز
passives
وقت کشی بدون اجرای فن
textbook
اجرای حرکت کامل و فنی
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
textbooks
اجرای حرکت کامل و فنی
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
launched
اجرای حمله شروع عملیات
high angle pit
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
suspends
به عقب انداختن اجرای حکم
suspending
به عقب انداختن اجرای حکم
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
suspend
به عقب انداختن اجرای حکم
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
launch
اجرای حمله شروع عملیات
launches
اجرای حمله شروع عملیات
specific performance
نحوه اجرای معین در قرارداد
launching
اجرای حمله شروع عملیات
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
execution
مدت زمان بین اجرای یک دستور
intermittent
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
rerun
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
run duration
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
tempos
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
tempo
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
preprocess
اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
bailiffs
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiff
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
pipeline
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
executed
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
executes
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
esorow
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
software
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
executing
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
targeting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
execute
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
targetted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
lesion
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesions
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
targets
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
compiled
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
targeted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
on the fly
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compile
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
auto da fe
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
deep targets
هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com