Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
wargaming
اجرای بازی جنگ
war game
اجرای بازی جنگ
Other Matches
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
run
اجرای
runs
اجرای
Sound Blaster
و پس اجرای آن
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
plan implementation
اجرای برنامه
enforcement of a judgment
اجرای حکم
dry run
اجرای ازمایشی
administer justice
اجرای عدالت
performance of a contract
اجرای قرارداد
post strike
بعد از اجرای تک
auto da fe
اجرای رای
budget execution
اجرای بودجه
administration of justice
اجرای عدالت
conduct of fire
اجرای تیراندازی
rerun
اجرای مجدد
concurrent execution
اجرای همزمان
program execution
اجرای برنامه
conduct of fire
اجرای اتش
execution of judgments
اجرای احکام
carry out the obligations
اجرای تعهدات
test run
اجرای ازماینده
uses
اجرای چیزی
parallel run
اجرای موازی
use
اجرای چیزی
test run
اجرای ازمایشی
machine run
اجرای ماشین
concurrently
اجرای همزمان
ground work
اجرای فن در خاک
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
execution of wills
اجرای وصایا
multitasking
اجرای چندین کار
multi tasking
اجرای چندین کار
checked
اجرای خشک یک برنامه
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
by the number
اجرای فرمان با شماره
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
check
اجرای خشک یک برنامه
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
final process
دستور اجرای حکم
task forces
نیروی اجرای عملیات
task force
نیروی اجرای عملیات
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
concept of operations
روش اجرای عملیات
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
administration of a will
اجرای وصیت نامه
task element
عنصر اجرای عملیات
checks
اجرای خشک یک برنامه
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
technique
روش یا فن اجرای کار
techniques
روش یا فن اجرای کار
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
desks
اجرای خشک برنامه
self aid
اجرای کمکهای اولیه
desk
اجرای خشک برنامه
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
passives
وقت کشی بدون اجرای فن
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
passive
وقت کشی بدون اجرای فن
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
specific performance
نحوه اجرای معین در قرارداد
suspend
به عقب انداختن اجرای حکم
suspending
به عقب انداختن اجرای حکم
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
concept
تدبیر روش اجرای یک چیز
suspends
به عقب انداختن اجرای حکم
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
concepts
تدبیر روش اجرای یک چیز
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
launches
اجرای حمله شروع عملیات
high angle pit
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
ambuscade
دام محل اجرای کمین
textbooks
اجرای حرکت کامل و فنی
launch
اجرای حمله شروع عملیات
passed
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
launching
اجرای حمله شروع عملیات
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
launched
اجرای حمله شروع عملیات
pass
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
passes
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
textbook
اجرای حرکت کامل و فنی
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
execution
مدت زمان بین اجرای یک دستور
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
rerun
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
run duration
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
intermittent
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
tempo
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
bailiffs
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiff
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
execute
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
executed
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
compiled
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
executes
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
on the fly
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
executing
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
software
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
tempos
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
esorow
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
preprocess
اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
lesions
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesion
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
targetting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
targeting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com