English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English Persian
pregiurement احتساب قبلی
Search result with all words
prefiguration پیش بینی احتساب قبلی
Other Matches
numeration احتساب
presentiments عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
tare وزن خالص چیزیرا احتساب کردن
f.o.b قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
predecessor قبلی
fore قبلی
foregone قبلی
previous قبلی
predecessors قبلی
preceding قبلی
ex قبلی
ex- قبلی
aforetime قبلی
one-time قبلی
prior قبلی
preoccupations اشغال قبلی
preformation تشکیل قبلی
prepossession تصرف قبلی
at sight بی مطالعه قبلی
premeditatedly با اندیشه قبلی
premeditated با قصد قبلی
previous work کارهای قبلی
chains از کلمه قبلی
chain از کلمه قبلی
predilections تمایل قبلی
predilection تمایل قبلی
precompression تراکم قبلی
premonition اخطار قبلی
premonitions اخطار قبلی
forethought اندیشه قبلی
pretreatment معالجه قبلی
forewarning اخطار قبلی
preoccupation اشغال قبلی
pre arrangement قرار قبلی
preview اطلاع قبلی
late war جنگ قبلی
preexistence موجودیت قبلی
preengagement تعهد قبلی
backgrounds معلومات قبلی
background معلومات قبلی
predispostion تمایل قبلی
predesignation تعیین قبلی
preconidtion شرط قبلی
pre arrengement قرار قبلی
previews اطلاع قبلی
premeditation قصد قبلی
prefiguration تصور قبلی
presuppositions فرض قبلی
presupposition فرض قبلی
precognition اطلاع قبلی
prefiguration or prefigurement نمایش قبلی
foreordainment حکم قبلی
foretoken اعلام قبلی
foredoom محکومیت قبلی
foretype نمونه قبلی
as you were به حالت قبلی برگردید
pre indexing فهرست سازی قبلی
pre indexing شاخص گذاری قبلی
pre engaged دارای تعهد قبلی
premonitory متضمن اخطار قبلی
prelibation ازمایش یانوشیدن قبلی
forebedement اخبار قبلی پیشگویی
at ten minutes notice با ده دقیقه اخطار قبلی
prior permission اجازه قبلی پرواز
prognostications تشخیص قبلی مرض
off the cuff <idiom> بدون آمادگی قبلی
prognostication تشخیص قبلی مرض
bias ولتاژ قبلی دادن
A one-month notice. اطلاع قبلی یک ماهه
biases ولتاژ قبلی دادن
leave hanging (in the air) <idiom> بدون تصمیم قبلی
malice aforethought سوء نیت قبلی
pre condition شرط لازم الاجرای قبلی
prefiguration or prefigurement تشبیه از پیش تصور قبلی
precognitive وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
foredknowlege اطلاع قبلی علم غیب
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
prerequisite شرط قبلی لازمه امری
inherited error خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
prerequisites شرط قبلی لازمه امری
prepossession اشغال قبلی تمایل بیجهت
prognosticate تشخیص دادن قبلی مرض
sneak preview نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
premise فرض قبلی فرضیه مقدم
premonitions برحذر داشتن فکر قبلی
premised فرض قبلی فرضیه مقدم
premonition برحذر داشتن فکر قبلی
premisses فرض قبلی فرضیه مقدم
prognosticator تشخیص دهنده قبلی مرض
quondam قبلی مربوط به چندی قبل
prenotion احساس قبلی نسبت بچیزی
sneak previews نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sight read بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reads بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reads بدون امادگی قبلی اجراکردن
a priori بدون بررسی یا آزمایش قبلی
foretaste ازمایش قبلی پیش بینی کردن
precombustion chamber engine موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
Do not do any thing without due reflection . بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
go off half-cocked <idiom> صحبت یا انجام کاری بون آمارگی قبلی
zero hour هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
cancels لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancel لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
french leave مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
undo برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
undoes برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
package shows نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
decision اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
decisions اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull. تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد.
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
prolepsis فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
predicted log racing مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
Can I make an appointment for friday? آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟
impulsive کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
incremental backup تابع پشتیبان که فقط فایل هایی را ذخیره میکند که نسبت به ذخیهر قبلی تغییر کرده اند
random access فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
readout وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
reconstitute برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
cob web theorem ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
sequential مدار منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبلی دارد
palinode قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
reconstituting برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitutes برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituted برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
relative دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
to wipe the slate clean <idiom> شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
unpack حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacks حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacking حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
modes حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
mode حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
premeditate قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
provisional frame ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
serials فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
serial فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
buffer وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند
recursive equations معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
sam فضای ذخیره سازی که فقط داده خاصی قابل دستیابی است توسط خواندن داده قبلی در لیست
chain-smokes سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoke سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoking سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
additions عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
addition عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
modes حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
mode حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
lobbied تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
upward compatible اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
modified frequency modulation که بیت داده را طبق وضعیت بیت قبلی کدگذاری میکند. MFM از FM کاراتر است ولی از کدگذاری RLL کاراتر نیست
NDR سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com