English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
single shot hit probability احتمال اصابت یک گلوله به هدف
Search result with all words
dud probability درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
Other Matches
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
line of impact خط اصابت گلوله
hit اصابت گلوله
impact اصابت گلوله
impacts اصابت گلوله
hits اصابت گلوله
hitting اصابت گلوله
point of impact محل اصابت گلوله
impact point محل اصابت گلوله
impact area منطقه اصابت گلوله ها
burst محل اصابت گلوله
angle of incidence زاویه اصابت گلوله
bursts محل اصابت گلوله
vertical probable error خطای اصابت قائم گلوله
pattern نقشه طرح اصابت گلوله ها
patterns نقشه طرح اصابت گلوله ها
absolute deviation انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
surface of impact سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
set forward جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
bilateral spotting دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
pings صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
accesses اصابت
hitting اصابت
accessing اصابت
impingement اصابت
hits اصابت
access اصابت
hit اصابت
accessed اصابت
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
hit ratio نسبت اصابت
impact point نقطه اصابت
impact area محل اصابت
shots اصابت کرده
shot اصابت کرده
impact pressure فشار اصابت
onset هجوم اصابت
direct hits اصابت مستقیم
hitting اصابت موفقیت
direct hit اصابت مستقیم
point of impact نقطه اصابت
hits اصابت موفقیت
surface of impact سطح اصابت
thunderstroke اصابت صاعقه
hit اصابت موفقیت
impact اصابت اثر شدید
impacts اصابت اثر شدید
impact registration ثبت مرکز اصابت
strikes اصابت اعتصاب کردن
strike اصابت اعتصاب کردن
beatten zone منطقه مورد اصابت
effective pattern منطقه اصابت موثر
attacks اصابت یا نزول ناخوشی
center of impact registration ثبت مرکز اصابت
attack اصابت یا نزول ناخوشی
biting angle کوچکترین زاویه اصابت
attacked اصابت یا نزول ناخوشی
the lot fell upon me قرعه بنام من اصابت کرد
impact با شدت اصابت کردن ضربت
hits اصابت کردن به هدف زدن
hitting اصابت کردن به هدف زدن
impact pressure نیروی اصابت فشار ترکش
hit اصابت کردن به هدف زدن
impacts با شدت اصابت کردن ضربت
probability احتمال
verisimilitude احتمال
supposition احتمال
presumption احتمال
suppositions احتمال
expectance احتمال
contingency احتمال
presumptions احتمال
liabilities احتمال
contingencies احتمال
chancing احتمال
aptness احتمال
expectancy احتمال
like lihood احتمال
likelihoood احتمال
eventualities احتمال
chance احتمال
possibility احتمال
possibilities احتمال
liability احتمال
eventuality احتمال
chanced احتمال
likelihood احتمال
chances احتمال
direct hit گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hits گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
impact registration ثبت تیر بروش مرکز اصابت
contingency احتمال وقوع
probability distribution توزیع احتمال
probability factor ضریب احتمال
risked احتمال زیان
probability function تابع احتمال
probability of collision احتمال برخورد
probability of detection احتمال اکتشاف
risk احتمال زیان
compound probability احتمال مرکب
probability of detection احتمال کشف
conditional probability احتمال مشروط
experimental probability احتمال تجربی
probability curve منحنی احتمال
probability analysis احتمال کاوی
probabilism احتمال گرایی
moral certainty احتمال قوی
contingencies احتمال وقوع
transition probability احتمال انتقال
on the chance of نظر به احتمال
mathematical probability احتمال ریاضی
experimental probability احتمال ازمایشی
inverisimilitude عدم احتمال
improbability عدم احتمال
risks احتمال زیان
risking احتمال زیان
presumedly احتمال میرود
presumption of fraud احتمال تقلب
probability of ionization احتمال یونش
kill probability احتمال کشندگی
stand a chance <idiom> احتمال داشتن
statistical weight احتمال ترمودینامیکی
unlikelihood عدم احتمال
There is a 50-50 chance. احتمال 50-50است
odds احتمال ووقوع
the probability is احتمال میرود
transition probability احتمال جهش
the probability is احتمال دارد
probability theory نظریه احتمال
probability ratio بهر احتمال
probability of kill احتمال انهدام
bomb impact plot بردن محل اصابت بمب روی نقشه
bull's-eyes قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
risking احتمال زیان یاخطر
risks احتمال زیان و ضرر
damage threat احتمال تولید خسارت
normal probability curve منحنی بهنجار احتمال
balance احتمال رویداد خطا
risk احتمال زیان و ضرر
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
risked احتمال زیان و ضرر
maximum liklihood method روش حداکثر احتمال
risk احتمال زیان یاخطر
risking احتمال زیان و ضرر
balances احتمال رویداد خطا
kill probability احتمال واردکردن تلفات
angular probability distribution توزیع زاویهای احتمال
likelihood احتمال کلی دارد
look for <idiom> با احتمال فکر کردن
probability density چگالی احتمال [ریاضی]
in all like احتمال کلی دارد
in all probability احتمال کلی میرود
It is quite likely that …. خیلی احتمال می رود که …
probability of kill احتمال از بین رفتن
risks احتمال زیان یاخطر
worst-case بدترین وضع یا احتمال
it is beyond recall احتمال لغوشدن ندارد
risked احتمال زیان یاخطر
radial probability distribution توزیع احتمال شعاعی
probability density function تابع چگالی احتمال
risk احتمال خطر ریسک کردن
risked احتمال خطر ریسک کردن
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
damage threat منطقه احتمال تولید خسارت
it is p that he did not go احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
odds-on دارای احتمال بیش از 5 درصد
risks احتمال خطر ریسک کردن
risking احتمال خطر ریسک کردن
the odds are that he will doit احتمال دارد که انکار را بکند
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
presumed مسلم دانستن احتمال کلی دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com