Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
probability of collision
احتمال برخورد
Other Matches
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
channel
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
collisions
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
presumptions
احتمال
liability
احتمال
verisimilitude
احتمال
possibilities
احتمال
possibility
احتمال
likelihood
احتمال
aptness
احتمال
presumption
احتمال
liabilities
احتمال
chances
احتمال
contingency
احتمال
chancing
احتمال
probability
احتمال
eventuality
احتمال
eventualities
احتمال
chanced
احتمال
chance
احتمال
suppositions
احتمال
contingencies
احتمال
supposition
احتمال
expectancy
احتمال
likelihoood
احتمال
expectance
احتمال
like lihood
احتمال
experimental probability
احتمال ازمایشی
stand a chance
<idiom>
احتمال داشتن
experimental probability
احتمال تجربی
contingency
احتمال وقوع
probability ratio
بهر احتمال
probability theory
نظریه احتمال
contingencies
احتمال وقوع
mathematical probability
احتمال ریاضی
risks
احتمال زیان
probability of ionization
احتمال یونش
risk
احتمال زیان
inverisimilitude
عدم احتمال
improbability
عدم احتمال
probability of detection
احتمال کشف
probability of detection
احتمال اکتشاف
probability analysis
احتمال کاوی
kill probability
احتمال کشندگی
statistical weight
احتمال ترمودینامیکی
probability of kill
احتمال انهدام
There is a 50-50 chance.
احتمال 50-50است
probability function
تابع احتمال
risking
احتمال زیان
transition probability
احتمال انتقال
conditional probability
احتمال مشروط
probability factor
ضریب احتمال
compound probability
احتمال مرکب
moral certainty
احتمال قوی
presumedly
احتمال میرود
presumption of fraud
احتمال تقلب
probabilism
احتمال گرایی
probability curve
منحنی احتمال
on the chance of
نظر به احتمال
risked
احتمال زیان
probability distribution
توزیع احتمال
odds
احتمال ووقوع
the probability is
احتمال دارد
transition probability
احتمال جهش
unlikelihood
عدم احتمال
the probability is
احتمال میرود
in all like
احتمال کلی دارد
risk
احتمال زیان یاخطر
probability density
چگالی احتمال
[ریاضی]
kill probability
احتمال واردکردن تلفات
it is beyond recall
احتمال لغوشدن ندارد
risk
احتمال زیان و ضرر
radial probability distribution
توزیع احتمال شعاعی
worst-case
بدترین وضع یا احتمال
in all probability
احتمال کلی میرود
risked
احتمال زیان یاخطر
It is quite likely that ….
خیلی احتمال می رود که …
normal probability curve
منحنی بهنجار احتمال
probability of kill
احتمال از بین رفتن
risking
احتمال زیان یاخطر
risking
احتمال زیان و ضرر
risks
احتمال زیان و ضرر
risks
احتمال زیان یاخطر
likelihood
احتمال کلی دارد
maximum liklihood method
روش حداکثر احتمال
maximum probility detection
تعیین احتمال حداکثر
damage threat
احتمال تولید خسارت
balance
احتمال رویداد خطا
balances
احتمال رویداد خطا
angular probability distribution
توزیع زاویهای احتمال
probability density function
تابع چگالی احتمال
risked
احتمال زیان و ضرر
look for
<idiom>
با احتمال فکر کردن
risked
احتمال خطر ریسک کردن
risking
احتمال خطر ریسک کردن
risks
احتمال خطر ریسک کردن
risk
احتمال خطر ریسک کردن
the odds are that he will doit
احتمال دارد که انکار را بکند
to be on the safe side
برای اینکه احتمال اشتباه
odds-on
دارای احتمال بیش از 5 درصد
damage threat
منطقه احتمال تولید خسارت
single shot hit probability
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
it is p that he did not go
احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
it may be presumed that
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
central tendency
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
presumes
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presume
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
In all probability. Very likely.
به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
i p that they are both gone
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
The chances of a soloution are bleak.
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength
مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
error handling
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
ill favored
بد برخورد
collision
برخورد
confliction
برخورد
osculation
برخورد
appulse
برخورد
collisions
برخورد
contact
برخورد
incidence
برخورد
conflict
برخورد
conflicted
برخورد
conflicts
برخورد
reception
برخورد
receptions
برخورد
approaches
برخورد
approached
برخورد
approach
برخورد
contacted
برخورد
contacting
برخورد
contacts
برخورد
attitude
برخورد
attitudes
برخورد
striking
برخورد
strikingly
برخورد
impact
برخورد
impacts
برخورد
stops
برخورد
stopping
برخورد
tangency
برخورد
strikes
برخورد
intersects
برخورد
intersected
برخورد
intersect
برخورد
clashes
برخورد
clashed
برخورد
strike
برخورد
criss-cross
برخورد
stopped
برخورد
stop
برخورد
criss-crossing
برخورد
criss-crosses
برخورد
criss-crossed
برخورد
clash
برخورد
conflict of interest
برخورد منافع
inelastic collision
برخورد ناکشسان
electron impact
برخورد الکترونها
meeter
برخورد کننده
collision rate
سرعت برخورد
collision rate
میزان برخورد
collision frequency
فراوانی برخورد
collision energy
انرژی برخورد
collision rate
نرخ برخورد
meet
برخورد کردن
conflux
همریزگاه برخورد
impact force
نیروی برخورد
intersection point
محل برخورد
elastic collision
برخورد کشسان
elastic collision
برخورد الاستیک
impact factor
ضریب برخورد
impact effect
اثر برخورد
head oncollision
برخورد رویاروی
effective collision
برخورد موثر
impact hardness
سختی برخورد
contiguity
برخورد تماس
meets
برخورد کردن
impact test
ازمون برخورد
impact strength
استحکام برخورد
impact sound
صدای برخورد
impact parameter
پارامتر برخورد
head on collision
برخورد رودررو
take the blade
برخورد شمشیرها
affects
احساسات برخورد
jct
محل برخورد
chatters
برخورد کردن
chattering
برخورد کردن
chattered
برخورد کردن
chatter
برخورد کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com