Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (10 milliseconds)
English
Persian
conditional probability
احتمال مشروط
Other Matches
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
eventual
مشروط
conditioned
مشروط
provided
مشروط
pending
مشروط
qualified
مشروط
subjects
مشروط
subjecting
مشروط
subjected
مشروط
subject
مشروط
conditional
مشروط
contingent
مشروط
contingents
مشروط
person in whose favor a condition is mad
مشروط له
limited
مشروط
provisional
مشروط
dirty bill od lading
بارنامه مشروط
estate at will
اجاره مشروط
foul bill of lading
بارنامه مشروط
subject to being unsold
مشروط براینکه
on probation
در آزادی مشروط
qualified endorsement
فهرنویسی مشروط
conditional confession
اقرار مشروط
conditional order
سفارش مشروط
claused bill og exchange
بارنامه مشروط
conditional contract
عقد مشروط
paroling
ازادی مشروط
paroles
ازادی مشروط
conditional discharge
ازادی مشروط
parole
ازادی مشروط
condition
مشروط کردن
absolutes
غیر مشروط
absolute
غیر مشروط
paroled
ازادی مشروط
provided
مشروط به انکه
probation
ازادی مشروط
probationer
عفو مشروط
provisional
شرطی مشروط
unalienable
<adj.>
غیر مشروط
probationers
عفو مشروط
unconditional
غیر مشروط
conditionally
بطور مشروط
unalterable
<adj.>
غیر مشروط
contingent
تصادفی مشروط
plea
وعده مشروط
absolute
<adj.>
غیر مشروط
indispensable
<adj.>
غیر مشروط
providing
مشروط بر اینکه
inevitable
<adj.>
غیر مشروط
inalienable
<adj.>
غیر مشروط
pleas
وعده مشروط
contingents
تصادفی مشروط
conditional race
مسابقه مشروط با ارابه
concurring opinion
رای موافق مشروط
extra good time
معافی مشروط از زندان
on approval
مشروط به رضایت خریدار
probationary period
دوره ازادی مشروط
probative
دال بر اثبات مشروط
probatory
دال بر اثبات مشروط
restrictive indorsement
فهر نویسی مشروط
sub modo
مشروط یا مضیق یا مقید
Payment on delivery of goods.
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
deferred dividened
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
verisimilitude
احتمال
chances
احتمال
chancing
احتمال
supposition
احتمال
suppositions
احتمال
chanced
احتمال
chance
احتمال
expectance
احتمال
liabilities
احتمال
possibility
احتمال
liability
احتمال
possibilities
احتمال
like lihood
احتمال
likelihoood
احتمال
contingencies
احتمال
probability
احتمال
eventualities
احتمال
eventuality
احتمال
presumptions
احتمال
presumption
احتمال
expectancy
احتمال
likelihood
احتمال
aptness
احتمال
contingency
احتمال
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
risked
احتمال زیان
probability of kill
احتمال انهدام
risking
احتمال زیان
mathematical probability
احتمال ریاضی
moral certainty
احتمال قوی
probability ratio
بهر احتمال
probability theory
نظریه احتمال
on the chance of
نظر به احتمال
probability of collision
احتمال برخورد
probability function
تابع احتمال
probability of ionization
احتمال یونش
probability factor
ضریب احتمال
probability distribution
توزیع احتمال
probability of detection
احتمال کشف
probability curve
منحنی احتمال
probability analysis
احتمال کاوی
probabilism
احتمال گرایی
presumption of fraud
احتمال تقلب
presumedly
احتمال میرود
risk
احتمال زیان
odds
احتمال ووقوع
probability of detection
احتمال اکتشاف
kill probability
احتمال کشندگی
stand a chance
<idiom>
احتمال داشتن
unlikelihood
عدم احتمال
contingency
احتمال وقوع
transition probability
احتمال جهش
There is a 50-50 chance.
احتمال 50-50است
experimental probability
احتمال تجربی
experimental probability
احتمال ازمایشی
the probability is
احتمال دارد
risks
احتمال زیان
compound probability
احتمال مرکب
the probability is
احتمال میرود
contingencies
احتمال وقوع
statistical weight
احتمال ترمودینامیکی
inverisimilitude
عدم احتمال
improbability
عدم احتمال
transition probability
احتمال انتقال
look for
<idiom>
با احتمال فکر کردن
worst-case
بدترین وضع یا احتمال
It is quite likely that ….
خیلی احتمال می رود که …
probability density
چگالی احتمال
[ریاضی]
radial probability distribution
توزیع احتمال شعاعی
probability of kill
احتمال از بین رفتن
in all like
احتمال کلی دارد
risking
احتمال زیان و ضرر
it is beyond recall
احتمال لغوشدن ندارد
in all probability
احتمال کلی میرود
risking
احتمال زیان یاخطر
risks
احتمال زیان و ضرر
risks
احتمال زیان یاخطر
likelihood
احتمال کلی دارد
angular probability distribution
توزیع زاویهای احتمال
normal probability curve
منحنی بهنجار احتمال
risked
احتمال زیان یاخطر
damage threat
احتمال تولید خسارت
balance
احتمال رویداد خطا
maximum probility detection
تعیین احتمال حداکثر
maximum liklihood method
روش حداکثر احتمال
balances
احتمال رویداد خطا
risk
احتمال زیان و ضرر
kill probability
احتمال واردکردن تلفات
risk
احتمال زیان یاخطر
risked
احتمال زیان و ضرر
probability density function
تابع چگالی احتمال
precarious
عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
odds-on
دارای احتمال بیش از 5 درصد
risks
احتمال خطر ریسک کردن
risking
احتمال خطر ریسک کردن
risk
احتمال خطر ریسک کردن
risked
احتمال خطر ریسک کردن
the odds are that he will doit
احتمال دارد که انکار را بکند
damage threat
منطقه احتمال تولید خسارت
single shot hit probability
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
it is p that he did not go
احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
to be on the safe side
برای اینکه احتمال اشتباه
it may be presumed that
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
central tendency
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
presume
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumes
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
In all probability. Very likely.
به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
i p that they are both gone
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
The chances of a soloution are bleak.
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength
مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
depositions
درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
deposition
درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
ticket of leave
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
error handling
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
cruelty
در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
covenant real
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
reversion
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
water injection
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
the story is probale
این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
dud probability
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
characteristic actuation probability
احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
hartley
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
probability factor
ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
Zahir-Shahi design
طرح ظهیر شاه
[این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com