English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
English Persian
reserve احتیاط
reserves احتیاط
reserving احتیاط
reservation احتیاط
reservations احتیاط
niceties احتیاط
nicety احتیاط
discretion احتیاط
circumspection احتیاط
closeness احتیاط
precaution احتیاط
precautions احتیاط
vigilance احتیاط
prudence احتیاط
caution احتیاط
cautioned احتیاط
cautioning احتیاط
cautions احتیاط
yoghourts احتیاط
yoghurt احتیاط
yoghurts احتیاط
yogurts احتیاط
canniness احتیاط
cautel احتیاط
retenv احتیاط
Other Matches
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
rash بی احتیاط
prudish با احتیاط
rashes بی احتیاط
for fealty of با احتیاط
forgetter بی احتیاط
guardless بی احتیاط
incircumspect بی احتیاط
incosiderate بی احتیاط
circumspective با احتیاط
ciecumspect با احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
indiscreet بی احتیاط
well-advised با احتیاط
precautious با احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
careful با احتیاط
discrete <adj.> با احتیاط
imprudent بی احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
improvident بی احتیاط
incautious بی احتیاط
injudicious بی احتیاط
hands down بدون احتیاط
floating reserve احتیاط سیال
circumspectly ازروی احتیاط
for the sake of precaution برای احتیاط
discreetness احتیاط کاری
discreetnss احتیاط کاری
fabian احتیاط کار
with reserve بقید احتیاط
in case برای احتیاط
to take in a reef احتیاط کردن
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
reserve officer افسر احتیاط
reserve force نیروی احتیاط
reserve echelon رده احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
prudentially از روی احتیاط
prudential از روی احتیاط
operational reserve احتیاط عملیاتی
mobile reserve احتیاط متحرک
reserves احتیاط یدکی
reserving احتیاط یدکی
wariness احتیاط کار
cautiousness احتیاط کاری
measure of prevention احتیاط کاری
warily احتیاط کار
cautiously از روی احتیاط
reservedly از روی احتیاط
prudent از روی احتیاط
chary با احتیاط ودقیق
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
prudently از روی احتیاط
reserve احتیاط یدکی
unresponsive بدون احتیاط
cannily از روی احتیاط
ca'canny با احتیاط جلورفتن
battle reserve احتیاط جنگی
cautelous احتیاط کار
reservedness احتیاط کاری
general reserve احتیاط عمومی
charily از روی احتیاط
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
boldest خشن وبی احتیاط
wariness از روی احتیاط محتاطانه
bolder خشن وبی احتیاط
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
to keep guard بودن احتیاط کردن
bold خشن وبی احتیاط
precautions حزم احتیاط کردن
to be on guard بودن احتیاط کردن
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
forethought مال اندیشی احتیاط
precaution حزم احتیاط کردن
army reserve احتیاط نیروی زمینی
warily از روی احتیاط محتاطانه
over caution احتیاط بیش اندازه
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
assembly محل بسیج افراد احتیاط
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com