Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (5 milliseconds)
English
Persian
contrivance
اختراع
contrivances
اختراع
contraption
اختراع
contraptions
اختراع
invention
اختراع
device
اختراع
devices
اختراع
excogitation
اختراع
mintage
اختراع
Other Matches
specification
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
patented
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting
حق اختراع
patents
حق اختراع
patent
حق اختراع
patent right
حق اختراع
patented
حق اختراع
inventible
قابل اختراع
inventing
اختراع کردن
invented
اختراع کردن
invent
اختراع کردن
mints
اختراع کردن
minting
اختراع کردن
invents
اختراع کردن
drum up
<idiom>
اختراع کردن
forgetive
اختراع کننده
pull out of a hat
<idiom>
اختراع کردن
make something up
<idiom>
اختراع کردن
invention of the aeroplane
اختراع هواپیما
inventive
اختراع کننده
invenit
اختراع کرد
to patent an invention
ثبت اختراع
minted
اختراع کردن
patents
حق ثبت اختراع
fiction
داستان اختراع
inventiveness
هوش اختراع
inventiveness
قوه اختراع
inventive power
هوش اختراع
patenting
حق ثبت اختراع
patented
حق ثبت اختراع
patented
حق تثبیت اختراع
appliances
تمهید اختراع
appliance
تمهید اختراع
patents
حق تثبیت اختراع
patenting
حق تثبیت اختراع
fictions
داستان اختراع
patent
حق ثبت اختراع
mint
اختراع کردن
artifices
اختراع نیرنگ
patent
حق تثبیت اختراع
inventive power
قوه اختراع
artifice
اختراع نیرنگ
patented
حق ثبت اختراع پروانه
best thing since sliced bread
<idiom>
[یک نوآوری یا اختراع خوب]
patent
اختراع ثبت شده
patenting
اختراع ثبت شده
contrivable
اختراع کردنی اندیشیدنی
patenting
حق ثبت اختراع پروانه
forgetive
دارای هوش اختراع
patents
اختراع ثبت شده
figments
سخن جعلی اختراع
figment
سخن جعلی اختراع
patents
حق ثبت اختراع پروانه
coins
اختراع وابداع کردن
patent
حق ثبت اختراع پروانه
coin
اختراع وابداع کردن
patented
اختراع ثبت شده
ingenuity
امادگی برای اختراع
patentee
صاحب اختراع ثبت شده
patentee
ذینفع اختراع ثبت شده
patentee
صاحب اختراع ثبت شدن
trump up
<idiom>
ساختن ،درمغز اختراع کردن
patentee
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
europatents
حق اختراع قابل قبول دراروپا
daedal
دارای هوش اختراع پیچیده
CERN
یس که www اولین آنجا اختراع شد
compass
نقشه کشیدن اختراع کردن
atentee
صاحب اختراع ثبت شده
It sinds into insignificance beside his invention .
این درمقابل اختراع اوهیچ است
europatents
اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
cook up
<idiom>
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
contraption
تدبیر
[اختراع]
[ابتکار]
[اسباب عجیب و غریب]
new
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new-
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
newer
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
nordenfelt
یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است
ajeeb
دستگاه شطرنجبازمکانیکی به اختراع چارلزارثر هاپر در 8681
newest
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
royalties
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalty
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
mauser
یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
morse alphabet or code
الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
caveator
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
upwards compatible
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upward compatible
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
devise
درست کردن اختراع کردن
concocts
جعل کردن اختراع کردن
concocted
جعل کردن اختراع کردن
concoct
جعل کردن اختراع کردن
think up
<idiom>
اختراع کردن،خلق کردن
devises
درست کردن اختراع کردن
devised
درست کردن اختراع کردن
devising
درست کردن اختراع کردن
concocting
جعل کردن اختراع کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com