English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
English Persian
radio star اختر رادیو
Other Matches
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
nova نو اختر
pulsar تب اختر
canna گل اختر
born under an unlucky star بد اختر
quasars شبه اختر
astrophysics اختر فیزیک
astrochemistry اختر شیمی
astrology اختر بینی
quasar شبه اختر
collimator اختر یاب
stars نشان ستاره اختر
starred نشان ستاره اختر
star نشان ستاره اختر
radio astronomy اختر شناسی رادیویی
There is a train to London at 8. یک قطار برای شهر اختر در ساعت 8 هست؟
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radios رادیو
radioing رادیو
a radio رادیو
broadcasting رادیو
aligning tool رادیو
neutralizing tool رادیو
receiving set رادیو
radioed رادیو
wireless رادیو
wirelesses رادیو
radio رادیو
radio telescope رادیو تلسکوپ
radioisotope رادیو اکتیو
radioisotope رادیو ایزوتوپ
air cell a battery باتری رادیو
radiometer رادیو متر
broadcasting station ایستگاه رادیو
radiotelegraph رادیو تلگراف
radiotrician تکنیسین رادیو
radio telescopes رادیو تلسکوپ
radio tube لامپ رادیو
radio frequency choke چوک رادیو
radio relay رادیو رله
radio engineering تکنیک رادیو
radio button دکمه رادیو
radio engineering مهندسی رادیو
battery receiver رادیو باتری
banana pin دو شاخه رادیو
radio set دستگاه رادیو
radioactive رادیو اکتیو
radiography عکسبرداری رادیو
schematic diagram نقشه رادیو
receptacle ژاک رادیو
receptacles ژاک رادیو
skiagraphy رادیو گرافی
radioactivity رادیو اکتیویته
tune in <idiom> پخش از رادیو وتلوزیون
radio prospecting کشف معادن با رادیو
radials محوری مربوط به رادیو
buzz هوم کردن رادیو
universal receiver رادیو برق و باتری
wave band دسته امواج رادیو
radiotelephony مکالمه رادیو تلفنی
radon ماده رادیو اکتیو
on the air <idiom> بخشاز رادیو وتلوزیون
radioluminescence رادیو لومینه سانس
radiocast توسط رادیو گستردن
pick up <idiom> دریافت صدای رادیو و...
aerials انتن هوایی رادیو
airwave امواج رادیو و تلویزیون
buzzing هوم کردن رادیو
aerial آنتن هوایی رادیو
buzzes هوم کردن رادیو
buzzed هوم کردن رادیو
blooper صدای نامطبوع رادیو
radial محوری مربوط به رادیو
inverted l antenna انتن معمولی رادیو
l antenna انتن معمولی رادیو
banana jack مادگی در رادیو برای دوشاخه
radiostrontium استرونتیوم رادیو اکتیو استرونیتوم 09
radiosonde دستگاه رادیو سوند هواسنجی
radiophotograph انتقال عکس بوسیله رادیو
airborne radio relay سیستم رادیو رله هوابرد
low tension battery باتری فشار ضعیف رادیو
tuned radio frequency receiver رادیو با بسامد میزان شده
decaying کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decayed کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decay کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
radiobroadcast پخش و سخن پراکنی بوسیله رادیو
decays کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
transmissions وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
To turn on the light(radio, T. V). چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
transmission وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
air time زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
relays دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relayed دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
radiobiology مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
communication رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
tuners پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
disc jockeys کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
disc jockey کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
tuner پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
sound effects عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
facsimile روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
facsimiles روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
spacing impulse نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
faxed غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxes غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxing غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
fax غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
wide area network شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
sportscaster برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasts برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasters برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscast برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
radiograms پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiogram پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
panelist عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com