Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
variance
اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
Other Matches
contrasted
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrast
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasts
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasting
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
parallax
اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
concentration cell corrosion
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation
اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
arkan
ارکان
headquarter
ارکان
pillar
رکن ارکان
pillars of the state
ارکان دولت
pillars
رکن ارکان
headquarters battery
اتشبار ارکان
battery headquarters
ارکان اتشبار
headquarters company
گروهان ارکان
headquarters detachment
قسمت ارکان
restitution of conjugal rights
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
charted
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
systems analysis
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
selectable
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
heterogeneous network
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
fdm
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
vortex separation
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
paint program
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocating
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
free air anomaly
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
function
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
security council
یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
busing
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequency
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous
مختلف الجنس و مختلف النوع
pretending
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
profiling
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
highways
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
hunting design
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
difference in northing
اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
pleadings
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
quarrels
دعوی
quarrel
دعوی
cases
دعوی
suit at law
دعوی
quarreled
دعوی
claims
دعوی
claiming
دعوی
claimed
دعوی
claim
دعوی
profession
دعوی
quarreling
دعوی
case
دعوی
pretension
دعوی
lawsuits
دعوی
professions
دعوی
pretensions
دعوی
strife
دعوی
quarrelled
دعوی
quarrelling
دعوی
lawsuit
دعوی
settlement of disputes
حل اختلاف
defferential
اختلاف
difference
اختلاف
quarrel
اختلاف
quarrelled
اختلاف
schismatism
اختلاف
discord
اختلاف
versatility
اختلاف
discrepancy
اختلاف
quarreling
اختلاف
quarrelling
اختلاف
stour
اختلاف
quarreled
اختلاف
quarrels
اختلاف
differences
اختلاف
schisms
اختلاف
divarication
اختلاف
variance
اختلاف
mean square deviation
اختلاف
disputed
اختلاف
disputing
اختلاف
schism
اختلاف
disputes
اختلاف
divided
<adj.>
در اختلاف
misalignment
اختلاف
disagreement
اختلاف
disparity
اختلاف
variations
اختلاف
diversions
اختلاف
diversion
اختلاف
disagreements
اختلاف
disparities
اختلاف
variation
اختلاف
compromis
حل اختلاف
dispute
اختلاف
quitclaim
ترک دعوی
relinquishment of a claim
اسقاط دعوی
relinquishment of a claim
ترک دعوی
case
دعوی مرافعه
remedy sought by plaintiff
خواسته دعوی
splitting a cause of action
تجزیه دعوی
acquittance
سندترک دعوی
cases
دعوی مورد
sue
دعوی کردن
set up claim to
دعوی کردن
set off
دعوی متقابل
right of action
حق اقامه دعوی
possessory action
دعوی مالکیت
post litem motam
پس از طرح دعوی
issue
موضوع دعوی
issued
موضوع دعوی
issues
موضوع دعوی
restitution of conjugal rights
دعوی تمکین
pleas
پاسخ دعوی
plea
پاسخ دعوی
prime impression
دعوی بدوی
prime impression
دعوی ابتدایی
proceeding for damage
دعوی خسارت
cases
دعوی مرافعه
s.c
همان دعوی
acquittance
ترک دعوی
case
دعوی مورد
retraxit
استرداد دعوی
sued
دعوی کردن
hearing
استماع دعوی
litigants
اصحاب دعوی
mertis of the case
ماهیت دعوی
nullity proceeding
دعوی بطلان
object of claim
خواسته دعوی
litigant
طرف دعوی
counter claim
دعوی متقابل
counterclaim
دعوی متقابل
criminal action
دعوی جزایی
cross action
دعوی متقابل
initiating proceedings
اقامه دعوی
bringing an action
اقامه دعوی
withdrawal of a case
استرداد دعوی
civil action
دعوی مدنی
lis mota
شروع دعوی
hearings
استماع دعوی
suit
خواستگاری دعوی
suited
خواستگاری دعوی
suits
خواستگاری دعوی
hypothetical case
دعوی فرضی
jactation
دعوی دروغ
jactitation
دعوی دروغ
opponents
طرف دعوی
opponent
طرف دعوی
pretensions
دعوی خودفروشی
pretension
دعوی خودفروشی
claimants
اصحاب دعوی
parties
اصحاب دعوی
claim for restitution
دعوی استرداد
desistement
انصراف از دعوی
waiving a claim
اسقاط دعوی
desistement
ترک دعوی
quarrel
دعوی کردن
quarrelled
دعوی کردن
sues
دعوی کردن
litigation
ترافع دعوی
personal action
دعوی شخصی
admissible case
دعوی مسموع
quarrelling
دعوی کردن
ancillary suit
دعوی طاری
quarreling
دعوی کردن
disclaimers
ترک دعوی
disclaimer
ترک دعوی
quarreled
دعوی کردن
the litigants
طرفین دعوی
litigation
دعوی قضایی
quarrels
دعوی کردن
personal action
دعوی منقول
subject of debate
موضوع دعوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com