English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
neuroses اختلال اعصاب
neurosis اختلال اعصاب
neuremia اختلال اعصاب
Other Matches
nervation رگ و پی اعصاب
neurosurgery جراحی اعصاب
peripheral nerves اعصاب پیرامونی
neurasthenia ضعف اعصاب
war of nerves جنگ اعصاب
neurologist متخصص اعصاب
nerve gases گاز اعصاب
nerve gas گاز اعصاب
taste nerves اعصاب چشایی
nervous prostration کسالت اعصاب
nervous prostration ضعف اعصاب
sensory nerves اعصاب حساسه
somatic nerves اعصاب تنی
neuralgia درد اعصاب
neurility وفیفه اعصاب
neurophysiology فیزیولوژی اعصاب
neuropharmacology داروشناسی اعصاب
neurosyphilis سیفلیس اعصاب
neurologist ویژه گر اعصاب
neuropathist پزشک اعصاب
neurotomy تشریح اعصاب
neurotoxic مخدر اعصاب
neurochemistry شیمی اعصاب
neurodynamic substances مواد پویاساز اعصاب
neuropsychiatrist پزشک اعصاب و روان
neuroanatomy کالبد شناسی اعصاب
nerve wrack خسته کننده اعصاب
neurovegetative system دستگاه اعصاب نباتی
nervous prostration سستی پی خستگی اعصاب
reticulum بافت نگاهدارنده اعصاب
nerve-racking خسته کننده اعصاب
neuropathologist اسیب شناس اعصاب
nerve racking خسته کننده اعصاب
vasomotor nerves اعصاب محرک رگها
neural وابسته به سلسله اعصاب
let down one's hair <idiom> تمدد اعصاب کردن
vasomotor اعصاب محرک رگها
to stretch oneself تمد د اعصاب کردن
analeptics داروهای محرک اعصاب
pain in the neck آدم [چیز] اعصاب خورد کن
You're a pain in the neck! اعصاب آدم را خورد می کنی!
nervous عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
neurasthenic دچار خستگی یاضعف اعصاب
to blow out one's brains اعصاب کسی را خورد کردن
neuration بخش پی یا اعصاب درتن عصب بندی
pull oneself together بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
This drug excites the nerves. این دارو اعصاب را تحریک می کند
The nerves can only take so much . اعصاب می توانند فقط تا حدی تحمل بکنند .
end bulb انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
myelin sheath ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
disorder اختلال
derangement اختلال
distribance اختلال
impairment اختلال
line hit اختلال خط
disorders اختلال
neuremia اختلال پی ها
line noise اختلال
irregularity اختلال
noise اختلال
tribulations اختلال
disturbance اختلال
disturbances اختلال
noises اختلال
tribulation اختلال
perturbation اختلال
impariment اختلال
perturbations اختلال
lalopathy اختلال گویایی
kettle of fish اشفتگی اختلال
dysbulia اختلال اراده
factitious disorder اختلال ساختگی
time jitter اختلال زمانی
organic disorder اختلال عضوی
emotional disturbance اختلال هیجانی
dissociative disorder اختلال گسستی
emotional disorder اختلال هیجانی
dystonia اختلال تونوس
dysmenorrhea اختلال قاعدگی
magnetic anomaly اختلال مغناطیسی
mental abnormality اختلال مشاعر
oppositional disorder اختلال نافرمانی
paramnesia اختلال حافظه
personality disorder اختلال شخصیت
personality disturbance اختلال شخصیت
perturbation theory نظریه اختلال
quantization noise اختلال تدریج
radar trapping اختلال رادار
sexual disorder اختلال جنسی
time flutter اختلال زمانی
psychiatric disorder اختلال روانی
mental disorder اختلال مشاعیر
mental disorder اختلال روانی
thought disorder اختلال فکر
unsoundness of mind اختلال مشاعیر
mental defectives اختلال حواس
noise immunity مصونیت از اختلال
developmental disorder اختلال رشدی
unbalances اختلال مشاعر
background noise اختلال پس زمینه
apselaphesia اختلال بساوشی
ageusia اختلال چشایی
unbalance اختلال مشاعر
unbalancing اختلال مشاعر
perturbation انحراف اختلال
perturbations انحراف اختلال
interference اختلال در سیگنال
mental disturbance اختلال روانی
dyspepsia اختلال هضم
character disorder اختلال منش
clamper برای قط ع اختلال
neurosis اختلال روانی
convulsive disorder اختلال تشنجی
neuroses اختلال روانی
conduct disorder اختلال رفتاری
cyclic disorder اختلال دورهای
maim اختلال یا از کارافتادگی عضوی
pip اختلال مزاج خال
pipped اختلال مزاج خال
maimed اختلال یا از کارافتادگی عضوی
pipping اختلال مزاج خال
maiming اختلال یا از کارافتادگی عضوی
pips اختلال مزاج خال
maims اختلال یا از کارافتادگی عضوی
organic mental disorder اختلال روانی عضوی
neurotic دچار اختلال عصبی
disorderliness اختلال بهم خوردگی
somatoform disorder اختلال جسمانی شکل
somatization disorder اختلال جسمانی کردن
shared paranoid disorder اختلال پارانویایی مشترک
schizophreniform disorder اختلال اسکیزوفرنی شکل
schizoaffective disorder اختلال اسکیزوفرنی عاطفی
protanomaly اختلال سرخ بینی
amimia اختلال بیانگری چهره
bipolar affective disorder اختلال عاطفی دو قطبی
font id conflict اختلال شناسایی فونت
formal thought disorder اختلال صوری فکر
generalized anxiety disorder اختلال اضطراب فراگیر
transmissions خطای ناشی از اختلال در خط
affective disorders اختلال های عاطفی
dyspeptic دارای اختلال هاضمه
acopia اختلال استنساخ شکل
acute brain disorder اختلال مغزی حاد
eating disorder اختلال خورد و خوراک
deranyement اختلال مرهم زنی
dysmetria اختلال حرکتی- تخمینی
content thought disorder اختلال محتوایی فکر
dyscrasia اختلال مزاجی یا دماغی
dysaesthesia اختلال حواس جسمانی
transmission خطای ناشی از اختلال در خط
dystonia اختلال کشیدگی طبیعی عضلانی
post traumatic stress disorder اختلال فشار روانی پس اسیبی
paresthesia اختلال حس لمس بصورت خارش
perturbation [terms] آشفته [در نظریه اختلال] [فیزیک]
radar trapping اختلال پیدا کردن رادار
background اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
unbalances بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
backgrounds اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
unbalance بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalancing بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
corruption خطاهای داده ناشی از اختلال یاوسایل خراب
babble اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
schizoid مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری
babbled اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babbles اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
signaled اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
noise اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
disaster dump اختلال در داده یا برنامه ناشی از خطا یامشکل در سیستم
signal اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
noises اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
signalled اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
induced اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
quantize اختلال در سیگنال ناشی از عدم دقت در حجم فرآیند
inducing اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
hit دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
hitting دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hits دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
relaxes تمدد اعصاب کردن راحت کردن
relax تمدد اعصاب کردن راحت کردن
relaxing تمدد اعصاب کردن راحت کردن
parkinsonism اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
voltage خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
voltages خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
bends بیرون امدن حبابهای گاز ازبافتهای بدن و اختلال درگردش خون
surged افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surges افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surge افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
center of gravity limits محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
electromagnetic اختلال داده در نتیجه میدان الکتریکی که توسط مغناطیس ایجاد شده است
trapezoidal distortion اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
interference اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
fluttering کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutter کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
fluttered کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com