Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
English
Persian
free
اختیاری مختار
freed
اختیاری مختار
freeing
اختیاری مختار
frees
اختیاری مختار
Other Matches
option dealer
واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
authorised
مختار
plenipotentiaries
مختار
plenipotentiary
مختار
self governed
خود مختار
minister plenipotentiary
وزیر مختار
autonomous
خود مختار
autonomic
خود مختار
having free will
فاعل مختار
free a voluntary
فاعل مختار
untrammelled
آزادانهرفتارکردن مختار
independent
خود مختار
semiautonomous
نیمه خود مختار
ministers
وزیر مختار کشیش .
minister
وزیر مختار کشیش .
semi independent
نیمه خود مختار
charge d'affaires
نایب وزیر مختار
legation
ایلچی گری وزارت مختار
legations
ایلچی گری وزارت مختار
autonomic nervous system
دستگاه عصبی خود مختار
ans
دستگاه عصبی خود مختار
autonomic
<adj.>
خودکار
[ارادی]
[خود مختار]
involuntariness
بی اختیاری
freewill
اختیاری
facultative
اختیاری
free will
اختیاری
arbitrary
اختیاری
voluntary
اختیاری
arbitary
اختیاری
optional
اختیاری
discretional
اختیاری
option
خصیصه اختیاری
incontinence
ناپرهیزکاری بی اختیاری
voluntary exercise
حرکات اختیاری
options
خصیصه اختیاری
voluntary savings
پس اندازهای اختیاری
voluntary assignment
واگذاری اختیاری
urinary incontinence
بی اختیاری ادرار
optional conciliation
مصالحه اختیاری
soft hyphen
خط تیره اختیاری
enuresis
بی اختیاری ادرار
encopresis
بی اختیاری دفع
optional
حرکات اختیاری
incontinency
ناپرهیزکاری بی اختیاری
option dealing
معاملات اختیاری
optional consumption
مصرف اختیاری
optional feature
خصیصه اختیاری
perseveation
تکرارغیر اختیاری
voluntary partnership
شرکت اختیاری
ultimate factor of safety
ضریب اطمینان اختیاری
discretionary fiscal policy
سیاست مالی اختیاری
retirement
عقب نشینی اختیاری
voluntary conveyance
انتقال اختیاری بلاعوض
The borrower is absolutely free to use the amount.
وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
proctorize
زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
disengagement
جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
rigging position
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
self goverment
خود داری حکومت خود مختار
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
constructive notice
ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
withdrawal
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawals
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com