English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
seller's option اختیار فروشنده
Search result with all words
seller's market بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
Other Matches
vendor فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendors فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
weapons free جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
seller فروشنده
monger فروشنده
saleswomen زن فروشنده
sales woman فروشنده زن
frontsman فروشنده
saleswoman زن فروشنده
shopman فروشنده
sales man فروشنده
dealers فروشنده
salesman فروشنده
salesmen فروشنده
supplier فروشنده
suppliers فروشنده
alienator فروشنده
bargainer فروشنده
sellers فروشنده
dealer فروشنده
vender فروشنده
sales clerk فروشنده
vendors فروشنده
sales clerks فروشنده
salespersons فروشنده
vendor فروشنده
salesperson فروشنده
salespeople فروشنده
salesgirl فروشنده
salesgirls فروشنده
duopoly در انحصار دو فروشنده
runners فروشنده سیار
runner فروشنده سیار
seller's option انتخاب فروشنده
marginal seller فروشنده نهائی
computer salesman فروشنده کامپیوتر
caveat venditor اخطار به فروشنده
computer vendor فروشنده کامپیوتر
counter jumper فروشنده دکان
sales man فروشنده سیار
seller's market بازار فروشنده
tallyman فروشنده اقساطی
dealers فروشنده معاملات چی
dealer فروشنده معاملات چی
saleswoman بانوی فروشنده
saleswomen بانوی فروشنده
sellers surplus مازاد فروشنده
supplier evaluation ارزیابی فروشنده
salesclerk فروشنده مغازه
traveling man فروشنده سیار
traveling salesman فروشنده سیار
tipsters فروشنده اطلاعات در شرطبندی
tipster فروشنده اطلاعات در شرطبندی
bottlegger فروشنده مشروب قاچاق
touts فروشنده اطلاعات شرطبندی
touting فروشنده اطلاعات شرطبندی
touted فروشنده اطلاعات شرطبندی
aytomobile dealer فروشنده یا دلال اتومبیل
ironmongers فروشنده اهن الات
tout فروشنده اطلاعات شرطبندی
caveat venditor ملتفت بودن فروشنده
third party vendor فروشنده دسته سوم
offeror فروشنده عرضه کننده
plumassier فروشنده پرهای ارایشی
trinketer فروشنده جواهر بدلی
outfitters فروشنده لوازم شکار
outfitter فروشنده لوازم شکار
herbalists فروشنده گیاهان طبی
herbalist فروشنده گیاهان طبی
haberdashers فروشنده لباس مردانه
haberdasher فروشنده لباس مردانه
ironmonger فروشنده اهن الات
herborist فروشنده گیاهان طبی
ex warehouse تحویل در انبار فروشنده
counterbid جواب خریداربه فروشنده
supplier at arm's length فروشنده آزاد [اقتصاد]
stationer فروشنده لوازم التحریر
hardwareman فروشنده افزارواسباب فلزی
herbist فروشنده گیاهان طبی
cutler فروشنده الات برنده
stationers فروشنده لوازم التحریر
wills اختیار
credential اختیار
warrant اختیار
warranted اختیار
warranting اختیار
willed اختیار
warrants اختیار
voluntariness اختیار
will اختیار
at the d. of به اختیار
incoercible بی اختیار
authorization اختیار
authorisations اختیار
freedom of the will اختیار
spontaneous generation بی اختیار
involuntary بی اختیار
free will اختیار
authority اختیار
unconsciously بی اختیار
unconscious بی اختیار
mandating اختیار
mandated اختیار
mandates اختیار
veto حق و اختیار
test اختیار
clearance اختیار
option اختیار
vetoing حق و اختیار
vetoes حق و اختیار
tests اختیار
tested اختیار
vetoed حق و اختیار
mandate اختیار
controls اختیار
controlling اختیار
involuntarily بی اختیار
liberty اختیار
options اختیار
spontaneous بی اختیار
control اختیار
liberties اختیار
attribution اختیار
tipster فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
tipsters فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
value added reseller فروشنده تکمیلی دسته دوم
clerk کارمند دفتری فروشنده مغازه
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
corsetiere فروشنده شکم بند زنانه
clerks کارمند دفتری فروشنده مغازه
asking price قیمت مورد مطالبهی فروشنده
suppliers rating درجه بندی نمودن فروشنده ها
staplers فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
hawker فروشنده دوره گرد وجار زن
hawkers فروشنده دوره گرد وجار زن
stapler فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
fire at will اتش به اختیار
carte blanche اختیار نامحدود
invested with power دارای اختیار
option اختیار معامله
jurisdiction اختیار قانونی
to make one's option اختیار کردن
governments عقل اختیار
government عقل اختیار
the optio to accept or reject اختیار قبول یا رد
powers اقتدار و اختیار
jurisdication اختیار قانونی
carte blanche اختیار تام
will adjust اتش به اختیار
in the saddle صاحب اختیار
to be a master of در اختیار خودداشتن
to follow a profession پیشهای را اختیار
fix on اختیار کردن
authorise اختیار دادن
body english چرخش بی اختیار
power of attorney اختیار نامه
power of authority اختیار نامه
cart blanche اختیار نامحدود
cartle blanche اختیار نامحدود
empowering اختیار دادن
at the mercy of در اختیار دستخوش
empowered اختیار دادن
adopter اختیار کننده
absolute authortity اختیار مطلق
adoption اختیار اتخاذ
enables اختیار دادن
certificate of authority اختیار نامه
empower اختیار دادن
full power of attorney اختیار نامه
enabling اختیار دادن
letter of attorney اختیار نامه
power of procuration اختیار نامه
warrant of attorney اختیار نامه
enabled اختیار دادن
enable اختیار دادن
powered اقتدار و اختیار
powering اقتدار و اختیار
Delegation of Authority تفویض اختیار
commander's call در اختیار فرماندهی
options اختیار معامله
power اقتدار و اختیار
as you wish به اختیار شماست
authorizations اختیار اجازه
adopted اختیار شده
empowers اختیار دادن
price taker خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
drysalter فروشنده مواد شیمیایی وگوشت وترشی
private treaty معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
magisterial مطلق دارای اختیار
tutelar authority اختیار ناشی از قیومت
plenipotentiary دارای اختیار تام
to rule the roast اختیار داری کردن
ship will adjust ناو اتش به اختیار
take over in charge تحت اختیار دراوردن
run the show اختیار داری کردن
to have the run of a house اختیار خانهای را داشتن
spontaneously به طیب خاطر بی اختیار
he wept involuntarily بی اختیار گریه کرد
option اختیار خریدیا فروش
plenipotentiaries دارای اختیار تام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com