Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (11 milliseconds)
English
Persian
out
اخراج بازیگر
out-
اخراج بازیگر
outed
اخراج بازیگر
send off
اخراج بازیگر
send-off
اخراج بازیگر
send-offs
اخراج بازیگر
Search result with all words
foul
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
disqualification
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualifications
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
exclusion
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
major penalty
اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
man down
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
red card
علامت اخراج اخراج بازیگر
Other Matches
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
out-
اخراج کردن اخراج شدن
outed
اخراج کردن اخراج شدن
out
اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
double footed
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
dishonorable discharge
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
bucket
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
disqualifies
اخراج
disqualify
اخراج
firing
اخراج
excomminucation
اخراج
extrusion
اخراج
foul out
اخراج
lay off
اخراج
evacuation
اخراج
dismissal
اخراج
dismissals
اخراج
ouster
اخراج
ejection
اخراج
exclusion
اخراج
evictions
اخراج
eviction
اخراج
disqualified
اخراج
disqualifying
اخراج
deports
اخراج
deporting
اخراج
deported
اخراج
deport
اخراج
expulsions
اخراج
expulsion
اخراج
banishment
اخراج
deportation
اخراج
deposal
اخراج
dislodgement
اخراج
out lawry
اخراج
the boot
اخراج
rustication
اخراج
swap
اخراج کردن
suspension
اخراج موقت
let go
<idiom>
اخراج شدن
swopping
اخراج کردن
cans
اخراج کردن
expulsion
اخراج از کشور
suspensions
اخراج موقت
swapped
اخراج کردن
swaps
اخراج کردن
expulsions
اخراج از کشور
walking papers
<idiom>
برگه اخراج
swops
اخراج کردن
swopped
اخراج کردن
canning
اخراج کردن
expels
اخراج کردن
expelling
اخراج کردن
dismissals
اخراج از شغل
can
اخراج کردن
dismissal
اخراج از خدمت
dismissal
انفصال اخراج
dismissals
اخراج از خدمت
dismissals
انفصال اخراج
to expel
[from]
اخراج کردن
[از]
expelled
اخراج کردن
expel
اخراج کردن
dismissal
اخراج از شغل
evictions
اخراج کردن
eviction
اخراج کردن
clearing out
[of a place]
اخراج
[از مکانی]
expellable
قابل اخراج
give someone the ax
<idiom>
اخراج شدن
deportation
اخراج از کشور
get the ax
<idiom>
اخراج شدن
brush off
اخراج بی ادبانه
xenelasia
اخراج بیگانگان
reseau
اخراج اشعه
dis-
اخراج کردن
dismission
انفصال اخراج
send down
اخراج کردن
excommunicable
سزاوارتکفیریا اخراج
exorcise
اخراج کردن
cast out
اخراج کردن
oust
اخراج کردن
bad conduct discharge
اخراج از خدمت
out with
اخراج کردن
ousts
اخراج کردن
ousting
اخراج کردن
ousted
اخراج کردن
deportee
اخراج شده
avaunt
دستور اخراج
deportees
اخراج شده
boot
اخراج چاره یافایده
game misconduct penalty
01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
rusticate
با اخراج تنبیه کردن
discharges
اخراج تخلیه الکتریکی
ejectable
قابل دفع یا اخراج
wrongful dismissal
انفصال یا اخراج ناروا
discharge
اخراج تخلیه الکتریکی
pink slip
<idiom>
برگه اخراج از شغل
ducks
اخراج توپزن بی امتیاز
sack
اخراج کردن یاشدن
duckings
اخراج توپزن بی امتیاز
ducked
اخراج توپزن بی امتیاز
duck
اخراج توپزن بی امتیاز
misconduct penalty
جریمه 01 دقیقه اخراج
sacks
اخراج کردن یاشدن
dismissing
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismisses
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismiss
سوزاندن توپزن و اخراج او
sacked
اخراج کردن یاشدن
explusion foul
خطای منجر به اخراج
extrusive
اخراج کننده بیرون امده
minor penalty
خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
somebody's days are numbered
<idiom>
از کار اخراج شدن کسی
evacuates
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating
اخراج خارج کردن یا شدن
bad conduct discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت
evacuated
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate
اخراج خارج کردن یا شدن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
back azimuth method
گرای معکوس در اخراج اشعه
He was deported from Iran.
اورااز ایران اخراج کردند
pay off
با دادن مزد کامل اخراج کردن
extracted
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracts
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracting
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
discharge without honor
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
yorked
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
extract
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
two
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
twos
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
discharges
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
puppeteer
بازیگر
stager
بازیگر
mummer
بازیگر
fielder
بازیگر
player
بازیگر
performing
بازیگر
puppeteers
بازیگر
booter
بازیگر
actor
بازیگر
actors
بازیگر
not out
توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
penalty time keeper
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
They are openly seeking his being sacked.
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
to get
[be given]
the pink slip
[American E]
<idiom>
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
to get
[be given]
your card
[British E]
<idiom>
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
mans
بازیگر تیم
ball player
بازیگر با توپ
man
بازیگر تیم
tennist
بازیگر تنیس
walk-on
بازیگر فرعی
backman
بازیگر مدافع
wingman
بازیگر گوش
substitute
تعویض بازیگر
winger
بازیگر گوش
backup
جانشین بازیگر
protagonists
بازیگر عمده
cricketer
بازیگر کریکت
wingers
بازیگر گوش
tragedienne
بازیگر تراژدی
third home
بازیگر مهاجم
outside forward
بازیگر گوش
body checker
بازیگر تنه زن
homeling
بازیگر خودی
homebrew
بازیگر محلی
homebred
بازیگر محلی
headhunter
بازیگر خشن
hattrick
بازیگر سه گله
extra cover
بازیگر بل گیر
hatchetman
بازیگر خشن
substituting
تعویض بازیگر
substituting
بازیگر ذخیره
halfback
بازیگر میانی
substituted
بازیگر ذخیره
laxman
بازیگر لاکراس
leading lady or man
بازیگر عمده
cricketers
بازیگر کریکت
sand bagger
بازیگر گول زن
club player
بازیگر باشگاهی
oddsmaker
بازیگر شاخص
come back
بازگشت بازیگر
second string
بازیگر ذخیره
ride the bench
بازیگر ذخیره
poloist
بازیگر واترپولو
player's number
شماره بازیگر
substitute
بازیگر ذخیره
substituted
تعویض بازیگر
sub
بازیگر ذخیره
dub
بازیگر ضعیف
dubbed
بازیگر ضعیف
dubs
بازیگر ضعیف
veterans
بازیگر با تجربه
veteran
بازیگر با تجربه
freeing
بازیگر ازاد
skull
ضربه به سر بازیگر
duffer
بازیگر متوسط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com