Dictiornary-Farsi | اخراج به علت عدم صلاحیت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (10 milliseconds)

English	Persian
bad conduct discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت


Search result with all words

disbar	سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
discharge without honor	اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
dishonorable discharge	اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
undesireable discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
to discharge someone without honor [from the army]	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
Other Matches

disqualifications	عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualification	عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
out	اخراج کردن اخراج شدن
out-	اخراج کردن اخراج شدن
outed	اخراج کردن اخراج شدن
red card	علامت اخراج اخراج بازیگر
competence	صلاحیت
capability	صلاحیت
qualification	صلاحیت
capacities	صلاحیت
competent	با صلاحیت
competent	ذی صلاحیت
capacity	صلاحیت
competency	صلاحیت
formidableness	صلاحیت
jurisdiction	صلاحیت
qualifying	صلاحیت
qualification	صلاحیت
qualifications	صلاحیت
authority	صلاحیت
expertise	صلاحیت
competence	صلاحیت
skill	صلاحیت
credential	صلاحیت
clearance	صلاحیت
competency	صلاحیت لیاقت
legal capacity	صلاحیت قانونی
competency of courts	صلاحیت دادگاهها
competency of courts	صلاحیت محاکم
competence clause	شرط صلاحیت
capability	صلاحیت قابلیت
competent	صلاحیت دار
capacities	صلاحیت توانایی
capacity	صلاحیت توانایی
disqualification	سلب صلاحیت
fitness	صلاحیت شایستگی
disability	عدم صلاحیت
disabilities	عدم صلاحیت
incapacitation	سلب صلاحیت
incapacitated	عدم صلاحیت
incapacitating	عدم صلاحیت
competently	باداشتن صلاحیت
disqualifications	سلب صلاحیت
qualifying examination	امتحان صلاحیت
It is not within his competence.	در صلاحیت اونیست
incapacitate	عدم صلاحیت
incompetent	فاقد صلاحیت
abilities	لیاقت صلاحیت
ability	لیاقت صلاحیت
jurisdiction of the court	صلاحیت دادگاه
relative jurisdiction	صلاحیت نسبی
jurisdication	صلاحیت حاکمیت
incompetency	عدم صلاحیت
incompetence	عدم صلاحیت
incapacity	عدم صلاحیت
incapacitates	عدم صلاحیت
incompetently	با عدم صلاحیت
unmeet	فاقد صلاحیت
inexpedience	عدم صلاحیت
inexpediency	عدم صلاحیت
intestable	فاقد صلاحیت
it lies beyond his competence	در صلاحیت او نیست
qualifying certificate	گواهی صلاحیت
able	دارای صلاحیت قانونی
security cognizance	شناخت ازنظر صلاحیت
security clearance	داشتن صلاحیت خدمتی
qualified	صلاحیت دار ماهر
able	با استعداد صلاحیت دار
abler	بااستعداد صلاحیت دار
principal of domestic jurisdiction	اصل صلاحیت ملی
abler	دارای صلاحیت قانونی
by fits and starts	مقتضی صلاحیت دار
airworthiness directive	دستورالعمل صلاحیت پرواز
airworthiness certificate	گواهینامه صلاحیت پرواز
venues	حوزه صلاحیت دادگاه
venue	حوزه صلاحیت دادگاه
non ability	ناشایستگی عدم صلاحیت
security clearance	تایید صلاحیت کردن
deed of assignment	مدرک صلاحیت قانونی
ablest	دارای صلاحیت قانونی
ablest	بااستعداد صلاحیت دار
sufficient	شایسته صلاحیت دار
incapacitation	فاقد صلاحیت کردن
circuits	حوزه صلاحیت دادگاه
incapacitate	سلب صلاحیت کردن از
incapacitating	سلب صلاحیت کردن از
airworthy	دارای صلاحیت پرواز
airworthiness	دارای صلاحیت پرواز
adequate	صلاحیت دار بسنده
incapacitates	سلب صلاحیت کردن از
circuit	حوزه صلاحیت دادگاه
incapacitated	سلب صلاحیت کردن از
clearance	تعیین صلاحیت کردن
authority	مقام صلاحیت دار
i. for doing any thing	عدم صلاحیت در همه کارها
letters testamentary	حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
probational	ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
competant judicial authority	مقامات صلاحیت دار قضائی
omnicompetent	دارای صلاحیت در همه چیز
probation	ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
deports	اخراج
evacuation	اخراج
exclusion	اخراج
firing	اخراج
dismissal	اخراج
rustication	اخراج
deporting	اخراج
excomminucation	اخراج
dislodgement	اخراج
extrusion	اخراج
deposal	اخراج
foul out	اخراج
banishment	اخراج
expulsion	اخراج
deportation	اخراج
lay off	اخراج
expulsions	اخراج
out lawry	اخراج
deport	اخراج
deported	اخراج
ejection	اخراج
disqualify	اخراج
dismissals	اخراج
disqualified	اخراج
evictions	اخراج
disqualifying	اخراج
eviction	اخراج
ouster	اخراج
the boot	اخراج
disqualifies	اخراج
disqualifies	سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifying	سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualify	سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
coram non judice	درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
qualifies	صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualify	صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
disqualified	سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
it is beyond his province	از صلاحیت او بیرون است درحوزه کاراو نیست
clearance	پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
excommunicable	سزاوارتکفیریا اخراج
exorcise	اخراج کردن
deportation	اخراج از کشور
expellable	قابل اخراج
swopped	اخراج کردن
get the ax <idiom>	اخراج شدن
clearing out [of a place]	اخراج [از مکانی]
xenelasia	اخراج بیگانگان
dis-	اخراج کردن
swap	اخراج کردن
swapped	اخراج کردن
give someone the ax <idiom>	اخراج شدن
let go <idiom>	اخراج شدن
swaps	اخراج کردن
swopping	اخراج کردن
send down	اخراج کردن
out with	اخراج کردن
to expel [from]	اخراج کردن [از]
reseau	اخراج اشعه
walking papers <idiom>	برگه اخراج
swops	اخراج کردن
canning	اخراج کردن
dismissal	انفصال اخراج
bad conduct discharge	اخراج از خدمت
send-offs	اخراج بازیگر
send-off	اخراج بازیگر
send off	اخراج بازیگر
avaunt	دستور اخراج
expulsions	اخراج از کشور
deportees	اخراج شده
outed	اخراج بازیگر
out-	اخراج بازیگر
out	اخراج بازیگر
suspension	اخراج موقت
suspensions	اخراج موقت
deportee	اخراج شده
can	اخراج کردن
cans	اخراج کردن
expulsion	اخراج از کشور
expels	اخراج کردن
cast out	اخراج کردن
ousting	اخراج کردن
ousted	اخراج کردن
expel	اخراج کردن
evictions	اخراج کردن
oust	اخراج کردن
eviction	اخراج کردن
dismissal	اخراج از شغل
dismissals	اخراج از خدمت
dismissals	اخراج از شغل
dismissals	انفصال اخراج
dismission	انفصال اخراج
ousts	اخراج کردن
dismissal	اخراج از خدمت
brush off	اخراج بی ادبانه
expelling	اخراج کردن
expelled	اخراج کردن
check flight	پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
regional agency	موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
dismisses	سوزاندن توپزن و اخراج او
dismissing	سوزاندن توپزن و اخراج او