Dictiornary-Farsi | اخطار توجه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
caution	اخطار توجه
cautioned	اخطار توجه
cautioning	اخطار توجه
cautions	اخطار توجه


Other Matches

screamer	اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
draw attention	توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
favourites	طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest	پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite	طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites	طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
noticed	اخطار
tip-off	اخطار
tip-offs	اخطار
yello card	اخطار
warning line	خط اخطار
notice	اخطار
penalty	اخطار
premonition	اخطار
notices	اخطار
signalled	اخطار
signaled	اخطار
signal	اخطار
monition	اخطار
notification	اخطار
bidding	اخطار
prenotion	اخطار
noticing	اخطار
premonitions	اخطار
warning	اخطار
talking to	اخطار
talking-to	اخطار
caveat	اخطار
caveats	اخطار
tip off	اخطار
warnings	اخطار
penalties	اخطار
cite	اخطار کردن
cited	اخطار کردن
cites	اخطار کردن
citing	اخطار کردن
warned	اخطار کردن به
cautioned	اخطار کردن به
warns	اخطار کردن به
caution	اخطار کردن به
previse	اخطار کردن
cognizance	اخطار رسمی
caveat venditor	اخطار به فروشنده
caveat subscriptor	اخطار به مشترک
denunciations	اخطار تهدیدامیز
caveat emptor	اخطار به خریدار
caveat subscriptor	اخطار به عضو
misfeasance	اخطار کردن
admonishment	اخطار تنبیه
cautions	اخطار کردن به
denunciation	اخطار تهدیدامیز
cognizance	اخطار قانونی
warn	اخطار کردن به
warning sign	علامت اخطار
premonition	اخطار قبلی
notify	اخطار کردن به
notifying	اخطار کردن به
cautioning	اخطار کردن به
till further notice	تا اخطار ثانوی
until further notice	تا اخطار ثانوی
premonitions	اخطار قبلی
points of order	اخطار نظامنامهای
point of order	اخطار نظامنامهای
warner	اخطار کننده
notifiable	اخطار کردنی
notifies	اخطار کردن به
notified	اخطار کردن به
forewarning	اخطار قبلی
signaller	اخطار کننده
penalty	پنالتی اخطار
premonitory	اخطار کننده
penalties	پنالتی اخطار
bleeps	ایجاد صدای اخطار
alarmed	اعلان خطر اخطار
short notice	اخطار کوتاه مدت
premonitory	متضمن اخطار قبلی
alarum	اخطار شیپور حاضرباش
alarmingly	اعلان خطر اخطار
forewarns	ازپیش اخطار کردن
at his call	بر حسب اخطار یا احضار او
at ten minutes notice	با ده دقیقه اخطار قبلی
notify someone	به کسی اخطار کردن
forewarned	ازپیش اخطار کردن
forewarn	ازپیش اخطار کردن
issue a warning	اخطار صادر کردن
bleep	ایجاد صدای اخطار
premonitor	از پیش اخطار کننده
bleeped	ایجاد صدای اخطار
alarm	اعلان خطر اخطار
bleeping	ایجاد صدای اخطار
He took no heed of my warning.	به اخطار من توجهی نکرد
serve notice on	اخطار کتبی دادن به
monitorial	مبصر اخطار امیز
alarms	اعلان خطر اخطار
beeping	صدای اخطار قابل شنیدن
bleeping	صدای اخطار قابل شنیدن
bleeps	صدای اخطار قابل شنیدن
bleeped	صدای اخطار قابل شنیدن
bleep	صدای اخطار قابل شنیدن
serve a notice on someone	برای کسی اخطار فرستادن
monitory	وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
to serve notice on a person	رسما بکسی اخطار کردن
beeps	صدای اخطار قابل شنیدن
beep	صدای اخطار قابل شنیدن
give two months notice	دو ماه پیشتر اخطار دادن
beeped	صدای اخطار قابل شنیدن
stuck beacon	ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
alerted	وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alerts	وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alert	وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alarmingly	زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarms	زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarmed	زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarm	زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
to serve a notice on some one	اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
false	اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
disorderly close down	آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
alerted	تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert	تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
indicator	نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
alerts	تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
heeding	توجه
heeds	توجه
attention	توجه
tendance	توجه
turn to	توجه
unconsidered	بی توجه
NB	توجه!
heeded	توجه
heed	توجه
cares	توجه
cared	توجه
care	توجه
regards	توجه
regarded	توجه
regard	توجه
attentions	توجه
note	توجه
notes	توجه
attendance	توجه
inattentive	بی توجه
oblivious	بی توجه
listless	بی توجه
listlessly	بی توجه
attendances	توجه
noting	توجه
remarks	توجه
remarking	توجه
remarked	توجه
remark	توجه
unresponsive	بی توجه
re-	با توجه به
adverence	توجه
mindfully	با توجه
attentiveness	توجه
heedfully	با توجه
attention to orders	توجه
keeps	توجه
keep	توجه
advertence	توجه
mindfulness	توجه
re	با توجه به
advertency	توجه
assiduity	توجه
heedfulness	توجه
attention deficit	کاستی توجه
attention getting	توجه طلب
at nurse	در توجه دایه
hypoprosexia	فقدان توجه
intentness	سرگرمی توجه
introversion	توجه بدرون
tent	توجه کردن
look after	توجه داشتن به
hypoprosessis	فقدان توجه
figure on	توجه کردن
attention seeking	توجه طلب
attention span	فراخنای توجه
devil may care	بی توجه به مقام
on this <adv.>	با توجه به این
hereunto <adv.>	با توجه به این
hereto <adv.>	با توجه به این
for this purpose <adv.>	با توجه به این
concerning this <adv.>	با توجه به این
eye catcher	چیزجالب توجه
favor	توجه مرحمت
field of attention	میدان توجه
auspice	حسن توجه
as to that <adv.>	با توجه به این
focal point	کانون توجه
tentless	بی توجه بی دقت
attention to orders	توجه کنید
span of attention	فراخنای توجه
tents	توجه کردن
notices	توجه اطلاع
liberal	جالب توجه
yummy	جالب توجه
oyez	توجه کنید
noticed	توجه اطلاع
considerations	توجه تامل
considerations	توجه مراعات