Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
deficit financing
اداره امور مالی با کسرموازنه
Other Matches
financial affairs
امور مالی
chief financial officer
[CFO]
مدیر امور مالی
corporate treasurer
مدیر امور مالی
financial data
اطلاعات مربوط به امور مالی
treasurer
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
homes
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
home
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
treasurers
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
administrations
اداره امور یکانها
tax administration
اداره امور مالیات
administration
اداره امور یکانها
presswork
اداره مطبعه امور چاپخانه
deck department
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
departmentalism
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
assistant chief of staff,g(civil affair
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
letters of administration
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
civil works
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
fiscal drag
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
financial statement
صورت مالی گزارش مالی
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
medical regulator
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
quando acciderint
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere
موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
scotland yard
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters
اداره کل اداره مرکزی
personnel
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
amor
امور
non litigious matters
امور حسبی
personal affairs
امور شخصی
interior affairs
امور داخلی
state affairs
امور مملکتی
authorities
اولیای امور
authority
اولیاء امور
religious matters
امور دینی
the high functionery ries of the state
مصادر امور
authority ties of the state
مصادر امور
authority ties of the state
اولیا امور
money matters
امور پولی
miscellaneous
امور متفرقه
interiors
امور داخله
interior
امور داخله
aviation authority
امور هواپیمایی
civil affairs
امور غیرنظامیان
combat duty
امور رزمی
minister of foreign affairs
وزیر امور خارجه
g air
رکن 2 امور هوایی
routinely
امور غیر مهم
routine
امور غیر مهم
liquidation of company
تصفیه امور شرکتها
customs broker
واسطه امور گمرکی
majordomo
متصدی امور خانوادگی
Foreign Office
وزارت امور خارجه
militarization
نظامی کردن امور
routines
امور غیر مهم
chaplain activities fund
اعتبار امور مذهبی
minister for foreign affairs
وزیر امور خارجه
civic action
امور عام المنفعه
financial affairs
امور مربوط به مالیه
chaplains
افسر امور دینی
air branch
قسمت امور هوایی
chaplain
افسر امور دینی
promiscuous
بیقید در امور جنسی
emotional and physical
امور عاطفی و بدنی
bureaucratic
وابسته به امور اداری
fish warden
متصدی امور شیلات
clerical test
ازمون امور دفتری
foreign minister
وزیر امور خارجه
ministry of foreign affairs
وزارت امور خارجه
testamentary causes
امور مربوط به وصایا
supervisory authority
اولیاء امور نظارتی
regulatory authority
اولیاء امور نظارتی
State Department
وزارت امور خارجه
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.
وزارت امور خارجه
to arrange matters
ترتیب دادن امور
tax reforms
اصلاح امور مالیاتی
surveillance authority
اولیاء امور مراقبتی
table of authorities
جدول اولیا امور
probate court
محکمه امور حسبی
resgestae
امور انجام شده
supervisory authority
اولیاء امور مراقبتی
principal centre of affairs
مرکز مهم امور
politico military
امور سیاسی نظامی
secretary of state for foreign affairs
وزیر امور خارجه
non litigious matters act
قانون امور حسبی
non litigious jurisdiction act
قانون امور حسبی
space broker
کارگزار امور تبلیغات
surveillance authority
اولیاء امور نظارتی
regulatory authority
اولیاء امور مراقبتی
surgical
مربوط به امور پزشکی جراحی
technicians
شخص متخصص در امور صفتی
assignees in bankruptcy
هیئت تصفیه امور ورشکسته
technician
شخص متخصص در امور صفتی
politics
علم سیاست امور سیاسی
domiciles
منزل یا مرکز مهم امور
signal security
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
domicile
منزل یا مرکز مهم امور
strategic
مربوط به امور سوق الجیشی
Ministry of Labor and Social Affairs .
وزارت کار ؟ امور اجتماعی
to take the helm
زمام امور رادردست گرفتن
The ministry of economic affairs and finance
وزارت امور اقتصاد و دارایی
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
parochialism
امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
counsel appointed
وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
cryptologistics
امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
diplomatist
کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
finance
مالی
financing
مالی
finances
مالی
financed
مالی
accounting classification
کد مالی
fiscal
مالی
monetary
مالی
financial
مالی
pecuniary
مالی
minnesota clerical aptitude test
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
verderer
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
dialectic
هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
rummage sale
حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
shipping
امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
housekeeping
امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
channeled
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channels
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channel
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
financial circles
محافل مالی
financier
متخصص مالی
chamberlain
نافر مالی
financial adviser
مشاور مالی
financially
از نظر مالی
Mali
کشور مالی
financial ability
تمکن مالی
finance officer
افسر مالی
judgment debt
محکوم به مالی
financiers
متخصص مالی
spiel
شیره مالی
financial data
اطلاعات مالی
financial centers
مراکز مالی
financial budget
بودجه مالی
financial bill
لایحه مالی
financial assets
موجودی مالی
financial assets
دارائیهای مالی
fiscal
سال مالی
financial crisis
بحران مالی
inunction
روغن مالی
embrocations
روغن مالی
finance markets
بازارهای مالی
finance house
موسسه مالی
slobbery
لجن مالی
financial capital
سرمایه مالی
pecuniary penalty
مجازات مالی
subvention
کمک مالی
padding
لگد مالی
subsidization
کمک مالی
sparge
گل مالی کردن
snow job
ماست مالی
self support
استقلال مالی
rough usage
دست مالی
committee of ways and means
کمیسیون مالی
credit
اعتبار مالی
non pecuniary
غیر مالی
capital commitment
تعهدات مالی
crediting
اعتبار مالی
anointment
پماد مالی
felting
نمد مالی
unction
روغن مالی
subsidy
کمک مالی
chamberlains
نافر مالی
credits
اعتبار مالی
embrocation
روغن مالی
taction
دست مالی
sustention
استعانت مالی
sustentation
استعانت مالی
credited
اعتبار مالی
roughcast
گل مالی شده
fiscal control
کنترل مالی
fiscal year
سال مالی
fiscal control
نظارت مالی
fiscal years
دوره مالی
financial status
وضع مالی
fiscal policy
سیاست مالی
fiscally
ازلحاظ مالی
mart
بازار مالی
financial market
بازار مالی
fund
اعتبار مالی
funded
اعتبار مالی
illinition
روغن مالی
in low water
در تنگی مالی
subsidies
کمکهای مالی
waxing
موم مالی
financial management
مدیریت مالی
financial years
سال مالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com