Dictiornary-Farsi | اداره ریاست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (10 milliseconds)

English	Persian
prefecture	اداره ریاست


Search result with all words

superintend	ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintended	ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintending	ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintends	ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
chairman	ریاست کردن اداره کردن
chairmen	ریاست کردن اداره کردن
Other Matches

prefectural	وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
prefecture	مقام ریاست دوره ریاست
favorite son	نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
preside	کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided	کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding	کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides	کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
yamen	اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
scotland yard	اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters	اداره کل اداره مرکزی
managerial	ریاست
presidentship	ریاست
headships	ریاست
presidency	ریاست
directorship	ریاست
directorships	ریاست
chairmanship	ریاست
chairmanships	ریاست
administratorship	ریاست
headship	ریاست
generalship	ریاست
superintendence	ریاست
matronhood	ریاست
matronship	ریاست
superiority	ریاست
managership	ریاست
principalship	ریاست
postmastership	ریاست پست
to take the lead	ریاست کردن
patriarchate	ریاست طایفه
patriarchate	ریاست خانواده
superintend	ریاست کردن
superintended	ریاست کردن
superintending	ریاست کردن
superintends	ریاست کردن
captaincy	ریاست بزرگتری
superintendence	ریاست مدیریت
to fill the chair	ریاست کردن
superintendency	ریاست مدیریت
command of execution	ریاست اجرایی
chieftainship	ریاست قبیله
mayoralty	ریاست شهرداری
chieftaincy	ریاست قبیله
matronize	ریاست کردن
vice president	نیابت ریاست
mayorship	ریاست شهرداری
magistrature	ریاست کلانتری
captainship	ریاست بزرگتری
wardenship	مقام ریاست
abbay	ریاست دیر
abbotship	ریاست دیر
personnel	کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
presidential	وابسته به ریاست جمهور
the party is led by him	او بر ان حزب ریاست دارد
abbatial or abbatical	مربوط به ریاست دیر
prioship	سمت ریاست دیر
bossy	متمایل به ریاست مابی
presidentship	مقام ریاست جمهور
You sure have a nerve to ask become a director.	آخر تورا چه ره ریاست
speakership	مقام ریاست مجلس
bossiness	متمایل به ریاست مابی
rectorate	ریاست بنگاه مذهبی
he has passed the chair	ریاست داشته است
deanship	مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
preside	ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided	ریاست جلسه را بعهده داشتن
capital	رئیسی ریاست مابانه عمده
magistracy	ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
presides	ریاست جلسه را بعهده داشتن
rectorate	مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
presiding	ریاست جلسه را بعهده داشتن
directorate	مقام ریاست هیئت مدیره
presidency	مقام یا دوره ریاست جمهوری
bossed	برجسته کاری ریاست کردن بر
head	ریاست داشتن بر رهبری کردن
bossing	برجسته کاری ریاست کردن بر
take the chair	ریاست انجمنی را دارا بودن
bosses	برجسته کاری ریاست کردن بر
take the chair	ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
directorates	مقام ریاست هیئت مدیره
boss	برجسته کاری ریاست کردن بر
marshalsea	دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
masterfully	بطور تحکم امیز ریاست مابانه
The presidensial election is the topic of the day.	انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
leads	هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead	هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
interlocking directorate	حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
handling	اداره
gestion	اداره
departments	اداره
office	اداره
prefecture	اداره
maladmidistration	سو اداره
department	اداره
cutchery	اداره
cutcherry	اداره
offices	اداره
bureau	اداره
operation	اداره
service	اداره
workplace	اداره
helm	اداره
serviced	اداره
helms	اداره
bureaus	اداره
workplaces	اداره
managements	اداره
directorate	اداره
management	اداره
directorates	اداره
officiating	اداره کردن
plays	اداره مسابقه
direct	اداره کردن
wieldy	اداره شدنی
headquarters	اداره کل شهربانی
administration of estate	اداره ترکه
administrant	اداره کننده
aminister	اداره کردن
security force	اداره امنیت
audit office	اداره حسابرسی
audit departmant	اداره حسابرسی
audit departmant	اداره ممیزی
playing	اداره مسابقه
tobacco department	اداره دخانیات
security service	اداره امنیت
paperless office	اداره بی کاغذ
directed	اداره کردن
office manager	رئیس اداره
manage	اداره کردن
ministration	اداره خدمت
maintain	اداره کردن
administration	اداره کردن
medical department	اداره بهداری
legal department	اداره حقوقی
misgovern	بد اداره کردن
department	بخش اداره
registry offices	اداره ثبت
registry office	اداره ثبت
weather bureau	اداره هواشناسی
departments	بخش اداره
directs	اداره کردن
man	اداره کردن
mans	اداره کردن
security	اداره امنیت
misconduct	سوء اداره
administrations	اداره کردن
misgovernment	سوء اداره
management system	سیستم اداره
financial agency	اداره مالیه
financial agency	اداره دارایی
financial a	اداره مالیه
finance office	اداره دارایی
maladministration	سوء اداره
manageability	قابلیت اداره
government office	اداره دولتی
dipartment of publications	اداره مطبوعات
dipartment of publications	اداره نگارش
maladminister	بد اداره کردن
full command	اداره کامل
gerent	اداره کننده
intelligence service	اداره اطلاعات
intelligence department	اداره اطلاعات
india office	اداره امورهندوستان
labor service	اداره کار
household art	فن اداره خانه
labour office	اداره کارگزینی
head office	اداره مرکزی
Near our office .	نزدیک اداره ما
government house	اداره حکومتی
labouroffice	اداره کارگزینی
gestion	اداره کردن
department of trusteeship	اداره قیمومت
directors	اداره کننده
claimant agency	اداره کارپردازی
customhouse	اداره گمرک
play	اداره مسابقه
played	اداره مسابقه
runs	اداره کردن
bureaus of census	اداره سرشماری
bureaus of census	اداره امار
criminal i. department	اداره اگاهی
the d. poliee	اداره اگاهی
criminal investigation department	اداره اگاهی
department of trusteeship	اداره سرپرستی
department of publications	اداره انطباعات
department of publications	اداره نگارش
deparment of trusteeship	اداره سرپرستی
deparment of trusteeship	اداره قیمومت
depaartment of accounts	اداره محاسبات
the relevant office	اداره مسیول
stage-manages	اداره کردن
customs house	اداره گمرک
custom house	اداره گمرک
director	اداره کننده
Department of labor [American English]	اداره کار
public health pepartment	اداره بهداری
record office	اداره بایگانی کل
manage	اداره کردن
managed	اداره کردن
wields	اداره کردن