English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
department اداره گروه اموزشی
departments اداره گروه اموزشی
Other Matches
departmental LAN شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
yamen اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
educational age سن اموزشی
didactic اموزشی
instructional اموزشی
ea سن اموزشی
educational اموزشی
scotland yard اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
educational system نظام اموزشی
educational technology فن شناسی اموزشی
training facilities تاسیسات اموزشی
training ship کشتی اموزشی
training publication مدارک اموزشی
educational quotient بهر اموزشی
educational pyramid هرم اموزشی
educational guidance راهنمایی اموزشی
educational administration مدیریت اموزشی
dummy cartridge فشنگ اموزشی
instructional method روش اموزشی
deputy for training معاونت اموزشی
didactic analysis روانکاوی اموزشی
didactic psychoanalysis روانکاوی اموزشی
training publication نشریات اموزشی
instruction film فیلم اموزشی
educational television تلویزیون اموزشی
curriculum برنامه اموزشی
graphical training aids چارت اموزشی
graphic training aid چارت اموزشی
skull practice کلاس اموزشی
service practice تمرین اموزشی
graphic training aid پوسترهای اموزشی
instructional material مواد اموزشی
curriculums برنامه اموزشی
training manual راهنمای اموزشی
training facilities محلهای اموزشی
training cycle سیکل اموزشی
training bill برنامه اموزشی
instructional technology تکنولوژی اموزشی
instructional program برنامه اموزشی
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
gunnery ship ناو اموزشی توپخانه
didactics روش شناسی اموزشی
mobile training team تیم اموزشی سیار
educational planning برنامه ریزی اموزشی
training aid وسیله کمک اموزشی
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
war game مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
maieutic وابسته به روش اموزشی سقراط
telecourse دوره برنامههای اموزشی تلویزیونی
assault course دوره اموزشی عملیات هجومی
assault courses دوره اموزشی عملیات هجومی
simulated mustard گاز خردل مصنوعی یا گازخردل اموزشی
headquarters اداره کل اداره مرکزی
course ware نام برنامههای اموزشی کامپیوتر دوره ابزار
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
personnel کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
plato منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
instructional computing فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde گروه بیشمار گروه
hordes گروه بیشمار گروه
association for computing machinery بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
submarine sanctuaries مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
bleacher صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
prefecture اداره
departments اداره
management اداره
department اداره
office اداره
handling اداره
managements اداره
gestion اداره
workplace اداره
workplaces اداره
service اداره
serviced اداره
maladmidistration سو اداره
helms اداره
bureau اداره
cutchery اداره
cutcherry اداره
bureaus اداره
offices اداره
operation اداره
directorates اداره
helm اداره
directorate اداره
office manager رئیس اداره
administer اداره کردن
malpractices سوء اداره
administered :اداره کردن
housekeeping اداره منزل
manages اداره کردن
mismanagement سوء اداره
managed اداره کردن
government house اداره حکومتی
administers :اداره کردن
mismanaged بد اداره کردن
mismanage بد اداره کردن
gerent اداره کننده
officiate اداره کردن
administering :اداره کردن
managing اداره کردن
misgovernment سوء اداره
manage اداره کردن
paperless office اداره بی کاغذ
gestion اداره کردن
misgovern بد اداره کردن
manageability قابلیت اداره
intelligence department اداره اطلاعات
intelligence service اداره اطلاعات
maladministration سوء اداره
labor service اداره کار
criminal investigation department اداره اگاهی
labouroffice اداره کارگزینی
maladminister بد اداره کردن
conducts اداره کردن
conducting اداره کردن
conducted اداره کردن
ministration اداره خدمت
india office اداره امورهندوستان
head office اداره مرکزی
household art فن اداره خانه
medical department اداره بهداری
labour office اداره کارگزینی
management system سیستم اداره
conduct اداره کردن
legal department اداره حقوقی
audit departmant اداره حسابرسی
department of trusteeship اداره سرپرستی
department of trusteeship اداره قیمومت
misconduct سوء اداره
runs اداره کردن
run اداره کردن
malpractice سوء اداره
departments بخش اداره
dipartment of publications اداره نگارش
department بخش اداره
consulate اداره کنسولی
mishandling بد اداره کردن
mishandles بد اداره کردن
mishandled بد اداره کردن
department of publications اداره انطباعات
department of publications اداره نگارش
deparment of trusteeship اداره سرپرستی
audit office اداره حسابرسی
audit departmant اداره ممیزی
bureaus of census اداره امار
bureaus of census اداره سرشماری
claimant agency اداره کارپردازی
aminister اداره کردن
administration of estate اداره ترکه
criminal i. department اداره اگاهی
administrant اداره کننده
custom house اداره گمرک
customhouse اداره گمرک
customs house اداره گمرک
depaartment of accounts اداره محاسبات
deparment of trusteeship اداره قیمومت
mishandle بد اداره کردن
finance office اداره دارایی
financial a اداره مالیه
financial agency اداره دارایی
financial agency اداره مالیه
staffer کارمند اداره
full command اداره کامل
misruling سوء اداره
staffers کارمند اداره
misrules سوء اداره
misruled سوء اداره
officiating اداره کردن
misrule سوء اداره
mismanaging بد اداره کردن
mismanages بد اداره کردن
officiates اداره کردن
the d. poliee اداره اگاهی
polices اداره شهربانی
policed اداره شهربانی
wields اداره کردن
consulates اداره کنسولی
wielding اداره کردن
wielded اداره کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com