English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
maintrain ادامه دادن عقیده داشتن
Other Matches
hang on ادامه دادن دوام داشتن
hold over به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
to run on ادامه داشتن
have عقیده داشتن
having عقیده داشتن
espousing عقیده داشتن به
espouses عقیده داشتن به
espoused عقیده داشتن به
espouse عقیده داشتن به
to think [of] عقیده داشتن
dissents اختلاف عقیده داشتن
dissented اختلاف عقیده داشتن
dissent اختلاف عقیده داشتن
to believe in palmistry بکف بینی عقیده داشتن
to fancy oneself عقیده خوب درباره خود داشتن
to make of something در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
to have a different view of [ opinion about] something در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
to think badly of somebody درباره کسی نظر [عقیده] بدی داشتن
further ادامه دادن
hang on <idiom> ادامه دادن
to keep on ادامه دادن
furthers ادامه دادن
keep on ادامه دادن
furthering ادامه دادن
furthered ادامه دادن
go along <idiom> ادامه دادن
go on <idiom> ادامه دادن
carry on ادامه دادن
carry-on ادامه دادن
to drag on or out ادامه دادن
to carry on ادامه دادن
extending ادامه دادن
to take up ادامه دادن
extend ادامه دادن
continues ادامه دادن
continue ادامه دادن
take up ادامه دادن
hold on ادامه دادن
keeps ادامه دادن
keep ادامه دادن
run on ادامه دادن
extends ادامه دادن
reopened ادامه دادن
bring on ادامه دادن
hold good <idiom> ادامه دادن
keep up <idiom> ادامه دادن
reopening ادامه دادن
reopens ادامه دادن
to continue ادامه دادن
to follow ادامه دادن
reopen ادامه دادن
to follow up ادامه دادن قوت دادن
to press ahead with با زور ادامه دادن
dashed مسیری را ادامه دادن
to set on با زور ادامه دادن
dwell at به تیراندازی ادامه دادن
inability to box ناتوان از ادامه دادن
dashes مسیری را ادامه دادن
dwell at اتش را ادامه دادن
thwarted ادامه دادن یا کشیدن
keep the home fires burning <idiom> اجازه ادامه دادن
continuation عمل ادامه دادن
thwart ادامه دادن یا کشیدن
bide بکاری ادامه دادن
live on بزندگی ادامه دادن
dash مسیری را ادامه دادن
run دوام یافتن ادامه دادن
runs دوام یافتن ادامه دادن
keep up with <idiom> به شکل قبل ادامه دادن
maintain ابقا کردن ادامه دادن
maintains ابقا کردن ادامه دادن
stick it out <idiom> طاقت آوردن ،ادامه دادن
maintained ابقا کردن ادامه دادن
pull off باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
to rumble on [British E] ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
run on ادامه دادن متن بدون توقف
pick up <idiom> ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
border break ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
change of heart <idiom> تغیر عقیده دادن
veered تغییر عقیده دادن
veers تغییر عقیده دادن
veer تغییر عقیده دادن
to change one's tune تغییر عقیده دادن
let (something) ride <idiom> ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
extend ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
to continue one's progress پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
abreact تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
increment افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
opportunism بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
enjambment دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
continue ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
To stay the course . تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
rendered تسلیم داشتن دادن
renders تسلیم داشتن دادن
render تسلیم داشتن دادن
fall out رخ دادن مشاجره داشتن
informs اطلاع دادن مستحضر داشتن
leads سوق دادن بران داشتن
lead سوق دادن بران داشتن
reserves نگه داشتن اختصاص دادن
reserve نگه داشتن اختصاص دادن
reserving نگه داشتن اختصاص دادن
inform اطلاع دادن مستحضر داشتن
informing اطلاع دادن مستحضر داشتن
highs دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
lead هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
to hold any one to ransom کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
prepossess تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
remarking افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark افهار داشتن افهار نظریه دادن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
continuation line خط ادامه
continuance ادامه
going on ادامه
continuation ادامه
resumption ادامه
discontinuance عدم ادامه
discontinued ادامه ندادن
discontinues ادامه ندادن
discontinuing ادامه ندادن
discontinue ادامه ندادن
continuative ادامه دهنده
continue statement حکم ادامه
duration مدت ادامه
discontinuation عدم ادامه
for a continuance برای ادامه
continuation card کارت ادامه
continuable قابل ادامه
continuant ادامه دهنده
over run ادامه به کاردادن
spaces فاصله دادن فاصله داشتن
space فاصله دادن فاصله داشتن
transattack period مدت ادامه تک اتمی
fall behind <idiom> درمانده از ادامه راه
tracks ادامه گوی در مسیربولینگ
shorthanded ادامه با بازیگر کمتر
continuator ادامه دهنده مستمر
detainer حکم ادامه توقیف
go head ادامه بدهید بفرماید
sustaining نگهدارنده ادامه دهنده
time in ادامه بازی پس از توقف
viability امکان ادامه حیات
track ادامه گوی در مسیربولینگ
follow-through ادامه حرکت پس از ضربه
follow-throughs ادامه حرکت پس از ضربه
contd مخفف ادامه یافته
tracked ادامه گوی در مسیربولینگ
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
resume چکیده کلام ادامه یافتن
i took up where he left از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
topspin ادامه حرکت چرخش توپ
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
robust که کار را پس از خطا ادامه میدهد
resuming چکیده کلام ادامه یافتن
resumes چکیده کلام ادامه یافتن
resumed چکیده کلام ادامه یافتن
viability قدرت ادامه زندگی پس از تولد
extrapolation ادامه روند تعمیم دهی
Keep moving! ادامه بده [بدهید ] به راه!
discounting match ادامه ندادن به مسابقه کشتی
extrapolations ادامه روند تعمیم دهی
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
go on سخن خود را ادامه دهید
robustly که کار را پس از خطا ادامه میدهد
concept عقیده
opinion عقیده
brainchild عقیده
ideas عقیده ها
conception عقیده
idea عقیده
internal conception عقیده
concepts عقیده ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com