English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
time perception ادراک زمان
Other Matches
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
knowledge ادراک
realising [British] ادراک
realizing ادراک
understanding ادراک
mental perception ادراک
inapprehensive بی ادراک
cognition ادراک
cognisance [British] ادراک
sentient با ادراک
cognition ادراک
hindsight ادراک
realization ادراک
understanding ادراک
understandings ادراک
mother wit ادراک
senses ادراک
sensed ادراک
sense ادراک
conceptions ادراک
of no understanding بی ادراک
uptake ادراک
perceptions ادراک
conception ادراک
conceptualization ادراک
sentence ادراک
sentences ادراک
savvy ادراک
savviest ادراک
savvier ادراک
ideas ادراک
sentencing ادراک
notional ادراک
cognizance ادراک
scent ادراک
savvey ادراک
perception ادراک
concepts ادراک
scenting ادراک
sentience ادراک
scents ادراک
comprehension قوه ادراک
agnosia ادراک پریشی
stereognosis ادراک سه بعدی
esp ادراک فراحسی
perceptibility ادراک پذیری
telesthesia ادراک فراحسی
subaudition ادراک ضمنی
extrasensory perception ادراک فراحسی
subliminal perception ادراک زیراستانهای
perceptual speed سرعت ادراک
Impressionism در باره ادراک
person perception ادراک اشخاص
selective perception ادراک انتخابی
self perception ادراک خویشتن
visual perception ادراک دیداری
social perception ادراک اجتماعی
perceived ادراک کردن
space perception ادراک فضایی
realizer ادراک کننده
percipient ادراک کننده
perceiving ادراک کردن
comprehensions قوه ادراک
perceives ادراک کردن
perceive ادراک کردن
depth perception ادراک عمق
inapprehensible غیرقابل ادراک
animadversion قوهء ادراک
nous قوه ادراک
sixth sense قوه ادراک
perceptible ادراک شدنی
notions ادراک فکری
impressions ادراک خاطره
impression ادراک خاطره
notion ادراک فکری
prosopagnosia ادراک پریشی چهرهای
auditory agnosia ادراک پریشی شنیداری
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
pattern perception test ازمون ادراک طرحها
unknowing غیرقابل ادراک و فهم
head piece ادراک ادم باهوش
unknowingly غیرقابل ادراک و فهم
perception مشاهده قوه ادراک
autotopagnosia ادراک پریشی اندامی
perceptions مشاهده قوه ادراک
color agnosia ادراک پریشی رنگ
subception ادراک نیمه هشیار
simultanagnosia ادراک پریشی همزمانی
percipient وابسته به ادراک وبینش
anosognosia ادراک پریشی نقیصهای
asomatognosia ادراک پریشی تنی
astereognosis ادراک پریشی بساوشی
visual agnosia ادراک پریشی دیداری
coconsciousness ادراک چیزهای یکسان
perceived self خود ادراک شده
coconscious ادراک چیزهای یکسان
non compos mentis فاقدقوه تعقل و ادراک
tactile agnosia ادراک پریشی بساوشی
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
presenting زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
present زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
seek time زمان جستجو زمان طلب
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presented زمان حاضر زمان حال
grip نیروی گرفتن ادراک و دریافت
anomaloscope نابهنجاری سنج ادراک رنگ
grips نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripped نیروی گرفتن ادراک و دریافت
unknowable غیر قابل ادراک و فهم
gripping نیروی گرفتن ادراک و دریافت
esthesia فرفیت احساس و ادراک حساسیت
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
inconceivable غیر قابل ادراک باور نکردنی
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
brainpower قوه ادراک شخص خوش فکروبا قریحه
wot هوش زیرکی فهم ادراک عقل بذله گویی
gestalt psychology مطالعه قوه ادراک و رفتار از نقطه نظرواکنش شخصی در برابرامورکلی
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
bourgeois <adj.> از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
without understanding فهم چیز فهم نافهم بی ادراک بی شعور
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
imperceivable غیر قابل ادراک غیر محسوس
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
periods زمان
date زمان
away از ان زمان
synchronous هم زمان
synchrone هم زمان
contemporaneous هم زمان
terming زمان
termed زمان
term زمان
yet تا ان زمان
dates زمان
cotemporaneous هم زمان
cycle time زمان
thence از ان زمان
simultaneously در یک زمان
time consuming زمان بر
tempo زمان
times زمان
zeitgeist زمان
timed زمان
time زمان
tempos زمان
time-piece زمان
timepiece زمان
time-consuming زمان بر
clocks زمان ها
ticker [colloquial] [watch] زمان
clock زمان
period زمان
thitherto تا ان زمان
whene'er هر زمان
stroking زمان
strokes زمان
stroked زمان
stroke زمان
coinstantaneous هم زمان
time of blowing زمان دم
time lag زمان تاخیر
time lags زمان مرده
time lags زمان تاخیر
greenwich time زمان گرینیچ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com