Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (11 milliseconds)
English
Persian
assumpsit
ادعای خسارت
claim of compensation
ادعای خسارت
Search result with all words
claim
طلب ادعای خسارت کردن
claimed
طلب ادعای خسارت کردن
claiming
طلب ادعای خسارت کردن
claims
طلب ادعای خسارت کردن
sue
ادعای خسارت کردن
sued
ادعای خسارت کردن
sues
ادعای خسارت کردن
suing
ادعای خسارت کردن
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
To claim against (sue) someone.
از کسی ادعای خسارت کردن
Other Matches
certificate of damage
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
general average
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
indemnities
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
punitive damages
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
protestation of frienship
ادعای دوستی
waive
رد ادعای باشگاه
waived
رد ادعای باشگاه
pretentiously
با ادعای زیاد
waives
رد ادعای باشگاه
jactitation
ادعای پوچ
counterclaim
ادعای متقابل
jactation
ادعای پوچ
insolence
ادعای بیخود
arrogation
ادعای بیجا
objections
ادعای خطا در مسابقه
who claims the succession ?
چه کسی ادعای جانشینی
objection
ادعای خطا در مسابقه
arrogate
ادعای بیجا کردن
claim of insurance
ادعای اخذ بیمه
to pretend to wisdom
ادعای خرد کردن
counterclaim
جواب به ادعای شاکی
professed love
ادعای عشق یا محبت
He lays claim to learning.
ادعای علم وفضل می کند
waive one's claim
از ادعای خود صرفنظر کردن
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
plea
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
pleas
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
leg to stand on
<idiom>
(گفتهای)حقیقتی که ادعای کسی را ثابت کند
wise acre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wiseacre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
aeolist
انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
frozen assets
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
garnishment
میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
defense
دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
lesion
خسارت
lesions
خسارت
averaging
خسارت
average
خسارت
smart money
خسارت
casualties
خسارت
averaged
خسارت
recompense
خسارت
harmed
خسارت
recompensed
خسارت
averages
خسارت
recompenses
خسارت
harms
خسارت
harming
خسارت
harm
خسارت
recompensing
خسارت
casualty
خسارت
reprise
خسارت
loss
خسارت
damage
خسارت
injury
خسارت
depredations
خسارت
detriment
خسارت
depredation
خسارت
scathe
خسارت
award of damages
جبران خسارت
consequential damages
خسارت تبعی
fractional damage
خسارت جزئی
damnify
خسارت زدن
constructive total loss
خسارت کلی
delayed payment penalty
خسارت تاخیرتادیه
certificate of damage
گواهی خسارت
consequential damages
خسارت غیرمستقیم
backwardation
خسارت دیرکرد
civil injury
خسارت مدنی
effective damage
خسارت موثر
g/a
خسارت عمومی
proceeding for damage
دعوی خسارت
do damage
خسارت زدن
sea water damage
خسارت اب دریا
solatium
جبران خسارت
special damage
خسارت مخصوص
swooper
موجد خسارت
willful misconduct
خسارت عمدی
to recover damages
خسارت گرفتن
water damage
خسارت اب دیدگی
particular average
خسارت جزئی
particular average
خسارت خاص
g/a
خسارت کلی
general damage
خسارت عمومی
general damage
خسارت کلی
indemnification
تضمین خسارت
liquidated damages
خسارت نقدی
material damage
خسارت مادی
moral damage
خسارت معنوی
partial loss
خسارت جزیی
total loss
خسارت کلی
toll
تحمل خسارت
redressed
جبران خسارت
redresses
جبران خسارت
damage
خسارت غرامت
costs
خسارت دادرسی
wreck
خسارت وارداوردن
wrecking
خسارت وارداوردن
damaged
خسارت دیده
wrecks
خسارت وارداوردن
recompensed
رفع خسارت
recompenses
رفع خسارت
recompensing
رفع خسارت
redress
جبران خسارت
lesions
جراحت خسارت
tolling
تحمل خسارت
tolls
تحمل خسارت
injury
اسیب خسارت
compensation
جبران خسارت
blemished
خسارت واردکردن
recuperation
رفع خسارت
blemishes
خسارت واردکردن
blemishing
خسارت واردکردن
loss
خسارت گمراهی
recuperation
جبران خسارت
lesion
جراحت خسارت
averaging
خسارت بحری
actual damage
خسارت واقعی
averaged
خسارت بحری
average
خسارت بحری
average adjustment
تصفیه خسارت
compensations
جبران خسارت
averages
خسارت بحری
recompense
رفع خسارت
recuperation
بهبود جبران خسارت
averaged
متوسط خسارت در بیمه
remedy
وسائل جبران خسارت
recuperation
رفع خسارت کردن
to bear a loss
خسارت دیدن یاکشیدن
sounding in damages
دعوی خسارت مستدل
loss assessment
ارزیابی میزان خسارت
adjuster
کارشناس در خسارت بیمه
light damage
خسارت جزئی یا سبک
liability for damages
مسئولیت در برابر خسارت
late payment damages
خسارت تاخیر تادیه
hurts
خسارت رساندن اسیب
hurting
خسارت رساندن اسیب
average particular
خسارت وارده بر کشتی
scathe
سبب خسارت شدن
indemnity
تاوان تضمین خسارت
indemnities
تاوان تضمین خسارت
with pwrticular average
مشمول خسارت خاص
recvperate
جبران خسارت کردن
to sustain a loss
متحمل خسارت شدن
average clause
بند یا ماده خسارت
sue for dawages
عرضحال خسارت دادن
to redress danger
جبران خسارت کردن
average
متوسط خسارت در بیمه
hurt
خسارت رساندن اسیب
compensate some one losses
خسارت کسی را دادن
blemish
خسارت وارد کردن
constructive total loss
تخمین خسارت کل وارده
averaging
متوسط خسارت در بیمه
endamage
خسارت وارد اوردن
demurrage
خسارت بیکار ماندگی
damaged shipments
محموله خسارت دیده
damage threat
احتمال تولید خسارت
damage radius
شعاع منطقه خسارت
damage in transit
خسارت در هنگام ترانزیت
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
injured parties
طرف خسارت دیده
inflict casualty
خسارت وارد کردن
remedied
وسائل جبران خسارت
fair damages
[Law]
جبران خسارت عادلانه
remedies
وسائل جبران خسارت
remedying
وسائل جبران خسارت
consequential damage
خسارت غیر مستقیم
injured party
طرف خسارت دیده
averages
متوسط خسارت در بیمه
demurred
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
damage
خسارت
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
to recover damages
خسارت خودرا جبران کردن
to suffer a loss
ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss
ضر ردادن تحمل خسارت کردن
to mortgage one's future
خسارت زدن به آینده خود
to damage somebody's good reputation
به شهرت کسی خسارت زدن
wpa
average particular with مشمول خسارت خاص
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
indemnify
بیمه کردن جبران خسارت
i must answer for the damages
ازعهده خسارت ان باید برایم
general average statement
صورت یا اعلامیه خسارت کلی
reclamation
تقاضای جبران خسارت کردن
fpa
معاف از جبران خسارت خاص
fractional damage
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
fair wear and tear
خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
ejectment
حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
average bond
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
demurrage
خسارت تاخیر تخلیه کشتی
damage threat
منطقه احتمال تولید خسارت
unscathed
خسارت ندیده زخمی نشده
accident damage to property
خسارت اتفاقی وارده بردارایی
average adjuster
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater
کارشناس تعیین خسارت بیمه
make up to
خسارت کسی را جبران کردن
detrimental
خسارت اور درد ناک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com