Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
English
Persian
assertive
ادعا کننده
assertor
ادعا کننده
Search result with all words
disclaimer
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
disclaimers
رفع کننده ادعا یا مسئولیت
Other Matches
postulates
ادعا
postulated
ادعا
postulate
ادعا
unassuming
بی ادعا
claimed
ادعا
postulating
ادعا
claim
ادعا
allegations
ادعا
allegation
ادعا
asseveration
ادعا
assertion
ادعا
cl
ادعا
posit
ادعا
protestation
ادعا
claims
ادعا
protestations
ادعا
pretension
ادعا
pretensions
ادعا
claiming
ادعا
pleas
ادعا
plea
ادعا
averment
ادعا
acclaiming
ادعا کردن
pretenses
بهانه ادعا
contends
ادعا کردن
acclaims
ادعا کردن
contended
ادعا کردن
contend
ادعا کردن
pretense
بهانه ادعا
acclaim
ادعا کردن
acclaimed
ادعا کردن
estopel
مانع ادعا
professed
ادعا شده
asserts
ادعا کردن
professing
ادعا کردن
to put in for
ادعا کردن
professes
ادعا کردن
reclaimable
ادعا پذیر
lay claim to
ادعا کردن
profess
ادعا کردن
claimable
قابل ادعا
purporst
مفاد ادعا
assert
ادعا کردن
bill of indicment
ادعا نامه
asserted
ادعا کردن
pretences
بهانه ادعا
pretence
بهانه ادعا
asserting
ادعا کردن
call someone's bluff
<idiom>
ثابت کردن ادعا
have it
<idiom>
گفتن ،ادعا کردن
re claim
مجددا ادعا کردن
pretend to
دعوی یا ادعا کردن
burden of proof
مسئوولیت اثبات ادعا
profess
ادعا یا افهار کردن
professed love
محبت ادعا شده
professing
ادعا یا افهار کردن
professes
ادعا یا افهار کردن
assertion
تایید ادعا افهارنامه
claimed
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
bluser out
با لاف گزاف ادعا کردن
claiming
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming
مدعی به مطالبات ادعا کردن
waiver
صرف نظر کردن از ادعا
right of begin
حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
claims
مدعی به مطالبات ادعا کردن
i do not pretend to sing well
من ادعا نمیکنم که خوب میخوانم
claim
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claim
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claims
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
the burden of proof rests with
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
prescribe to
استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Did I say anything different?
مگر من چیز دیگری گفتم
[ادعا کردم]
؟
He is seriously claiming
[trying to tell us]
that the problems are all the fault of the media.
او
[مرد]
به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
pleads
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
desolator
ویران کننده متروک کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
spurner
رد کننده
rebutter
رد کننده
bender
خم کننده
squelcher
له کننده
solvents
اب کننده
crusher
له کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com