Dictiornary-Farsi | ادم اصلاح کرده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
shaveling	ادم اصلاح کرده


Other Matches

scarf joint	جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger	تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers	تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak	گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
revise	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising	اصلاح کردن اصلاح نمودن
I have a tooth abscess.	دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
modification kit	جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting	خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
best gold	تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
emendation	اصلاح
improvements	اصلاح
adjustments	اصلاح
adjustment	اصلاح
repair	اصلاح
repaired	اصلاح
improvement	اصلاح
rehabilitation	اصلاح
reform	اصلاح
shading	اصلاح
reforms	اصلاح
reformation	اصلاح
rectification	اصلاح
reconcilement	اصلاح اصلاح
atonement	اصلاح
alternation	اصلاح
correction	اصلاح
reparation	اصلاح
modifiation	اصلاح
melioration	اصلاح
reclamation	اصلاح
amendments	اصلاح
amendment	اصلاح
shavind	اصلاح
regeneration	اصلاح
revision	اصلاح
revisions	اصلاح
modification	اصلاح
arrangement	اصلاح
arrangements	اصلاح
reconciliation	اصلاح
reforming	اصلاح
betterment	اصلاح
accommodated	اصلاح کردن
self correcting code	کد خود اصلاح
accommodates	اصلاح کردن
amending	اصلاح کردن
amended	اصلاح کردن
self improvement	اصلاح خود
modifies	اصلاح کردن
amend	اصلاح کردن
accommodate	اصلاح کردن
emends	اصلاح کردن
correctives	اصلاح کننده
emend	اصلاح کردن
regenarate	اصلاح شده
redress	اصلاح کردن
redressed	اصلاح کردن
redresses	اصلاح کردن
reformism	اصلاح طلبی
modifying	اصلاح کردن
reformation	اصلاح اساسی
modify	اصلاح کردن
emended	اصلاح کردن
right itself	اصلاح شدن
address modification	اصلاح آدرس
mendable	اصلاح پذیر
reformable	اصلاح پذیر
refornable	اصلاح پذیر
data modification	اصلاح داده ها
modification	اصلاح مدل
modification	پیرایش اصلاح
corrigible	اصلاح پذیر
betterment	اصلاح بهبود
incorrigible	اصلاح ناپذیر
corrigibility	اصلاح پذیری
corrector	اصلاح کننده
emendator	اصلاح کننده
address modification	اصلاح نشانی
accomodate	اصلاح کردن
ameliorable	قابل اصلاح
amendable	قابل اصلاح
amender	اصلاح کننده
improvised	اصلاح شده
modified	اصلاح شده
improvability	اصلاح شدنی
improvably	اصلاح پذیر
improver	اصلاح کننده
reformist	اصلاح طلبانه
reformist	اصلاح طلب
reconcilability	اصلاح پذیری
rectifier	اصلاح کننده
rectifier	وسیله اصلاح
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
alters	اصلاح کردن
altering	اصلاح کردن
altered	اصلاح کردن
reformists	اصلاح طلب
reformists	اصلاح طلبانه
corrective	اصلاح کننده
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
rectify	اصلاح کردن
rectifies	اصلاح کردن
rectified	اصلاح کردن
meliorate	اصلاح کردن
mender	اصلاح کننده
alter	اصلاح کردن
reclaims	اصلاح شدن
revises	حک و اصلاح کردن
revising	حک و اصلاح کردن
reformatory	کانون اصلاح
reformatories	کانون اصلاح
revise	حک و اصلاح کردن
to sct aright	اصلاح کردن
eugenics	اصلاح نژاد
yates correction	اصلاح یتیس
renovation	اصلاح نوسازی
accorded	اصلاح کردن
accords	اصلاح کردن
accord	اصلاح کردن
reclaim	اصلاح شدن
emending	اصلاح کردن
file	اصلاح کردن
reclaimed	اصلاح شدن
filed	اصلاح کردن
repents	اصلاح شدن
arrangements	ترتیب اصلاح
arrangement	ترتیب اصلاح
repent	اصلاح شدن
reclaiming	اصلاح شدن
repented	اصلاح شدن
repenting	اصلاح شدن
reconciliation of two parties	اصلاح ذات البین
recoverable error	اشتباه قابل اصلاح
interbreed	اصلاح نژاد کردن
incorrigibly	بطور اصلاح ناپذیر
shaving	اصلاح صورت تراشی
touch up <idiom>	اصلاح کردن تغییرات
grades	اصلاح نژادکردن هموارکردن
reformers	مصلح اصلاح طلب
modificatory	اصلاح امیز اصلاحی
She is constantly correcting me.	او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
repentance	اصلاح مسیر زندگی
linebreed	اصلاح نژادی کردن
eugenics	علم اصلاح نژادانسان
irrecocilably	بطور اصلاح ناپذیر
reformer	مصلح اصلاح طلب
recension	چاپ اصلاح شده
modifiable	قابل اصلاح وتعدیل
alterable memory	حافظه اصلاح پذیر
tax reforms	اصلاح امور مالیاتی
do-gooders	اصلاح طلب سادهلوح
do-gooder	اصلاح طلب سادهلوح
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
correctional institution	کانون اصلاح و تربیت
revisional	چاپ اصلاح شده
revised drawing	رسم اصلاح شده
revised edition	چاپ اصلاح شده
correction for guessing	اصلاح برای حدس
correction for attenuation	اصلاح برای کاهش
corrected score	نمره اصلاح شده
solicitorship	اصلاح فیما بین
euthenics	اصلاح نژاد محیطی
alternate routing	مسیریابی اصلاح پذیر
grade	اصلاح نژادکردن هموارکردن
improvement in stock breading	اصلاح نژاد چارپایان
gold worked steel	فولاد اصلاح شده
To get a haitcut.	اصلاح کردن (موی سر )
house of correction	کانون اصلاح وتربیت
proctor modified compaction test	ازمایش تراکم اصلاح شده
He is incorrigible.	آدم اصلاح پذیری نیست
amending	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
I cut my face shaving.	هنگام اصلاح صورتم را بریدم
reforms	اصلاح اساسی کردن یا شدن
master file maintenance	تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
I'd like a shave.	میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
reform	اصلاح اساسی کردن یا شدن
amended	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
amend	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
To get a shave.	اصلاح کردن ( ریش تراشیدن )
it is past reclaim	دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
orthopaedics	اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
orthoptic	وابسته به اصلاح نقص بینایی
cross fertile	اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
correctional treatment	روش معالجه از راه اصلاح رفتار
eugenic	از نژاد یانسب خوب اصلاح نژادی
conciliation	مصالحه حل اختلاف اصلاح ذات البین
file maintenaee	اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
He latherd his chin before shaving.	قبل از اصلاح صورتش را کف صابون مالید
selected breed	[گوسفند یا چهارپای اصلاح نژاد شده]
revised version	ترجمه اصلاح شده کتاب مقدس
retrieves	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
I'd like a haircut, please.	لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
orthopedics	اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی استخوانپزشکی
retrieved	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
orthogenesis	اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
stud	حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود
retrieve	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد