English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
English Persian
slouch ادم بی کاره وبی کفایت
slouched ادم بی کاره وبی کفایت
slouches ادم بی کاره وبی کفایت
slouching ادم بی کاره وبی کفایت
Other Matches
He is a jack of all trades, but master of none. <idiom> او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
Jack of all trades and master of none.. <proverb> همه کاره هیچ کاره است .
previous question موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
Jack of all trades , master of none . همه کاره وهیچ کاره
general purpose هر کاره
ad hoc تک کاره
inactive بی کاره
jack of all trades همه کاره
halfway نصفه کاره
dual purpose gun توپ دو کاره
versatile همه کاره
picks چند کاره
pick چند کاره
jacks of all trades همه کاره
half faced نیمه کاره
multitasking چند کاره
multipurpose چند کاره
what is he? چه کاره است
multijob operation عملیات چند کاره
multi meter سنجه چند کاره
multi purpose machine ماشین چند کاره
versatility همه کاره بودن
multitester سنجه چند کاره
He is the boss . He runs the show. اوهمه کاره است
do all ادم همه کاره
A good for nothing person . آدم هیچ کاره
i went there particularly to یک کاره انجا رفتم
multiple job processing پردازش چند کاره
factotum ادم همه کاره
factotums ادم همه کاره
partial نیمه کاره بخشی از
qualification کفایت
expertise کفایت
competence کفایت
competent با کفایت
efficiency کفایت
incapacious بی کفایت
sufficienty کفایت
commensuteness کفایت
competence کفایت
incompetent بی کفایت
commensurateness کفایت
credential کفایت
inefficient بی کفایت
sufficiency کفایت
skill کفایت
plenty کفایت
autarchy کفایت
autarky کفایت
adequacy کفایت
He has no influence in this company . دراین شرکت کاره ای نیست
That is my line ( field ) . خودم این کاره هستم
sufficiently بقدر کفایت
serve کفایت کردن
plentifully بقدر کفایت
suffice کفایت کردن
reach کفایت کردن
serves کفایت کردن
competence کفایت سررشته
served کفایت کردن
last [be enough] کفایت کردن
be enough کفایت کردن
lashongs وفور کفایت
cloture کفایت مذاکرات
sufficiently <adv.> بقدر کفایت
sufficing کفایت کردن
adequately [sufficiently] <adv.> بقدر کفایت
suffice کفایت کردن
sufficed کفایت کردن
suffices کفایت کردن
incommensurateness عدم کفایت
be adequate کفایت کردن
be sufficient کفایت کردن
i have had sufficientfor بقدر کفایت خوردم
closure رای کفایت مذاکرات
efficiently از روی کفایت و لیاقت
insufficiency نابسندگی عدم کفایت
closures رای کفایت مذاکرات
insufficience نابسندگی عدم کفایت
demurrer ایراد عدم کفایت ادله
cloture رای به کفایت مذاکرات دادن
do انجام دادن کفایت کردن
to go round برای همه کفایت کردن
here is bread in plenty نان بقدر کفایت هست
incompetently از روی بی لیاقتی یا عدم کفایت
it is plenty good enough بقدر کفایت خوب است
he is i. to do that شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
multifinder گونهای از Apple Macintosh Finder که چند کاره بودن را پشتیبانی میکند
closure رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closures رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
protecting یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protects یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
microsoft DOS-MS سیستم عامل تک کاربره و تک کاره است و توسط کار خط دستور کنترل میشود
dificiency نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
effectiveness clock دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standards حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
tasks جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
microsoft واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com