Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 141 (7 milliseconds)
English	Persian
slob	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
slobs	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
Other Matches
smutchy	الوده وکثیف
blacks	چرک وکثیف
black	چرک وکثیف
blacked	چرک وکثیف
blacker	چرک وکثیف
blackest	چرک وکثیف
drabble	خیس وکثیف شدن
pigs	ادم حریص وکثیف
pig	ادم حریص وکثیف
out of trim	نامرتب
unequal	نامرتب
off the rails	نامرتب
irregular	نامرتب
uneven <adj.>	نامرتب
untidiest	نامرتب
untidy	نامرتب
untidier	نامرتب
untidily	نامرتب
raucous	خیلی نامرتب
dishevelled	اشفته نامرتب
disheveled	اشفته نامرتب
heterogamous	پرچمهای نامرتب
unkempt	نامرتب ناهنجار
larrikin	ادم نامرتب
slovenly	نامرتب ژولیده
sloppy	نامرتب شلخته
unordered tree	درخت نامرتب
sloppily	نامرتب شلخته
knock about	نامرتب زندگی کردن
mab	نامرتب لباس پوشیدن
imbroglios	قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
imbroglio	قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
sort effort	تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
nastier	کثیف
mucky	کثیف
dirtiest	کثیف
nasty	کثیف
dirty	کثیف
nastiest	کثیف
dirtying	کثیف
smoochy	کثیف
nasties	کثیف
snotty	کثیف
grimy	کثیف
scabious	کثیف
scabione	کثیف
mussy	کثیف
soapless	کثیف
wild and woolly	کثیف
draggy	کثیف
scabbiness	کثیف
bedrabbled	کثیف
dauby	کثیف
smeary	کثیف
dirtier	کثیف
filthier	کثیف
filthy	کثیف
bedraggled	کثیف
dirtied	کثیف
squalid	کثیف
lousy	کثیف
sloppy	کثیف
sloppily	کثیف
filthiest	کثیف
amiss	بد کثیف
dirties	کثیف
sordid	کثیف دون
bedraggle	کثیف کردن
bemire	کثیف کردن
messy	کثیف شلوغ
besmear	کثیف کردن
in mourning	کثیف سیاه
soil	کثیف کردن
soiling	کثیف کردن
soils	کثیف کردن
piggy wiggy	بچه کثیف
splodges	کثیف کردن
impure	کثیف ناصاف
slum	محله کثیف
to [make] muddy	کثیف کردن
grotty	ارزان و کثیف
slums	محله کثیف
smutch	کثیف کردن
smutch	لکه کثیف
splodge	کثیف کردن
slubber	کثیف کردن
slub	کثیف کردن
scall	سعفه کثیف
buggers	کثیف وفاسد
buggering	کثیف وفاسد
dirtiest	کثیف کردن
pigsties	جای کثیف
dirties	کثیف کردن
slopping	ادم کثیف
slopped	ادم کثیف
dirtied	کثیف کردن
grubby	کثیف شلخته
grubbiest	کثیف شلخته
grubbier	کثیف شلخته
sumps	استخراب کثیف
sump	استخراب کثیف
dirtying	کثیف کردن
dirtier	کثیف کردن
dirty	کثیف کردن
pigsty	جای کثیف
pigpen	جای کثیف
slop	ادم کثیف
sludge	کثیف شدن
pigpens	جای کثیف
piggery	جای کثیف
piggeries	جای کثیف
bugger	کثیف وفاسد
contaminate	الوده یا کثیف کردن
off-color <idiom>	بد مزه ،کثیف ،بیادب
ragamuffin	ادم کثیف و بی سر وپا
ragamuffins	ادم کثیف و بی سر وپا
slummer	ساکن محلات کثیف
grimily	بطور سیاه و کثیف
contaminating	الوده یا کثیف کردن
contaminates	الوده یا کثیف کردن
contaminated	الوده یا کثیف کردن
scrawling	با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls	با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl	با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled	با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
draggle tail	دارای دامن کثیف والوده
How dirty the house is !	چقدر خانه کثیف است
litterbug	آدم کثیف وآشغال پاش
litterbugs	آدم کثیف وآشغال پاش
sludge	جای کثیف ولجن الود
sculleries	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).	خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
scullery	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
patina	[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
establish	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
gunk	ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
befoul	کثیف کردن الوده کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com