Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
he has a loose conduct	ادم هرزه ایست
Other Matches
vehicle stopping distance	مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
whoa	ایست
breathing space	ایست
halts	ایست
flag stop	ایست
halted	ایست
holds	ایست
time out	ایست
standstill	ایست
hold	ایست
stay	ایست
avast	ایست
limit stop	حد ایست
cessation	ایست
perisystole	ایست دل
standstil	ایست
stand	ایست
stoppage	ایست
halt	ایست
stoppages	ایست
stop	ایست
stopped	ایست
stayed	ایست
stops	ایست
stopping	ایست
whoa	ایست دادن
unceasing	ایست ناپذیر
closest	ایست توقف
hold	ایست نگهداری
caesura	وقفه ایست
dynamic stop	ایست پویا
closes	ایست توقف
closer	ایست توقف
holds	ایست نگهداری
silence	ایست بی حرکت
ceasing	ایست توقف
silenced	ایست بی حرکت
silences	ایست بی حرکت
silencing	ایست بی حرکت
suspension	ایست تعلیق
suspensions	ایست تعلیق
interval	ایست وقفه
cease	ایست توقف
ceased	ایست توقف
ceases	ایست توقف
close	ایست توقف
at pause	در حال ایست
fixism	ایست گرایی
haemostasia	ایست خون
stop element	عنصر ایست
to make a pause	ایست کردن
period	نوبت ایست
statics	ایست شناسی
pausal	ایست دار
nodal point	نقطه ایست
to make a stop	ایست کردن
it is a thankless task	کاربیهوده ایست
truce	جنگ ایست
truces	جنگ ایست
haemostasis	ایست خون
periods	نوبت ایست
hold water	قایق ایست
total stopping distance	طول ایست کامل
interludes	ایست میان دو پرده
to put to a pause	بحال ایست دراوردن
interlude	ایست میان دو پرده
to come	بحال ایست درامدن
to heave to	بحالت ایست دراوردن
torpidity	حالت سستی ایست
what kind of a bird is that ?	چه قسم پرنده ایست
the train runs without a stop	قطار بدون ایست
haemostatic	وابسته به ایست خون
he is a prodigy of learning	اعجوبه ایست در دانش
fetch up	بحال ایست درامدن
ease all	درکرجی رانی ایست
hockey stop	نوعی ایست ناگهانی
avast	ایست توقف کنید
lay-by	جایگاه ایست ایستگاه
stop bit	ذرهء ایست نما
lay by	جایگاه ایست ایستگاه
stop bit	بیت ایست نما
to be under ane	در حال ایست بودن
stopping sight distance	فاصله دید ایست
lay-bys	جایگاه ایست ایستگاه
halted	سکته ایست کردن
halts	سکته ایست کردن
halt	سکته ایست کردن
libertines	هرزه
libertine	هرزه
pornerastic	هرزه
rakehell	هرزه
rakehelly	هرزه
tart	زن هرزه
lascivious	هرزه
immoral	هرزه
rammish	هرزه
rantipole	هرزه
scabrous	هرزه
sloven	هرزه
bitch	زن هرزه
rakish	هرزه
salacious	هرزه
licentious	هرزه
foulmouthed	هرزه گو
giglet	زن هرزه
dissolute	هرزه
limmer	زن هرزه
lubricious	هرزه
love alce	هرزه
lubricousor lubricious	هرزه
minx	زن هرزه
giglot	زن هرزه
bawdy	هرزه
rep	زن هرزه
prurient	هرزه
filth	هرزه
sordid	هرزه
bitched	زن هرزه
bitches	زن هرزه
bitching	زن هرزه
ribald	هرزه
rake	هرزه
rakes	هرزه
trollop	زن هرزه
raking	هرزه
tarts	زن هرزه
jade	زن هرزه
lewd	هرزه
harlot	هرزه
harlots	هرزه
sluttish	هرزه
profligate	هرزه
patience is a virtue	شکیبائی خوی پسندیده ایست
It is an extremely complicated problem.	مسأله بسیار پیچیده ایست
the child is a wonder	این بچه عجوبه ایست
stopping sight distance	فاصله دید برای ایست
hyphen	نشان اتصال ایست درسخن
hyphens	نشان اتصال ایست درسخن
footle	هرزه درایی
graceless	هرزه بی فرافت
lasciviously	هرزه وار
perverse	گمراه هرزه
obscence	هرزه وقیح
gangue	هرزه سنگ
forb	علف هرزه
gamester	هرزه و مهمل
foulmouthed	هرزه دهن
weed	علف هرزه
dander	هرزه گرد
whoremaster	ادم هرزه
prattfall	هرزه درای
prater	هرزه درای
loosest	هرزه بی بندوبار
looser	هرزه بی بندوبار
loose	هرزه بی بندوبار
nighthawk	هرزه شب گرد
weeding	علف هرزه
philistia	ادم هرزه
rankly	بطورهرزه یا هرزه
reprobate	هرزه محرومیت
reprobates	هرزه محرومیت
weeded	علف هرزه
whoremonger	ادم هرزه
roue	ادم هرزه
debauch	هرزه کردن
philistines	ادم هرزه
brushes	علف هرزه
philistine	ادم هرزه
swivel	هرزه گرد
broader	پهناور زن هرزه
swivelled	هرزه گرد
cackles	هرزه درایی
weedy	پر از علف هرزه
swivels	هرزه گرد
broad	پهناور زن هرزه
rep	مرد هرزه
broadest	پهناور زن هرزه
cackle	هرزه درایی
palaver	هرزه درایی
cackling	هرزه درایی
famester	ادم هرزه
goats	مرد هرزه
goat	مرد هرزه
demimonde	زنان هرزه
debauchee	ادم هرزه
cackled	هرزه درایی
lechers	ادم هرزه
pornography	هرزه نگاری
crapulent	هرزه خور
lecher	ادم هرزه
frivolity	هرزه درایی
brush	علف هرزه
menopause	بند امدن قاعدگی ایست طمث
to taxi to a standstill	حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
lexigraphy	یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
traipsing	هرزه گردی کردن
pinion	دنده هرزه گرد
journal	شفت هرزه گرد
journals	شفت هرزه گرد
slut	زن هرزه وشهوت پرست

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com